،روزگار تلخ را
خنده باران كن!
فردا كه از خواب بيدارشدي،
با يك مداد به رنگ شقايق.
روي لبات يك تبسم،
نقاشي كن.
ظهر كه شد،
يك غنچه بنفشه بنفش،
توي دلت بكار.
شب كه شد،
دو ستاره،
از ماه قرض بگير،
و توي چشمات بگذار.
نبمه شب كه شد،
در خلوت مهتاب،
به ديار يار برو.
روزگار تلخ را ،
خنده باران كن!
فردا كه از خواب بيدارشدي،
با يك مداد به رنگ شقايق.
روي لبات يك تبسم،
نقاشي كن.
ظهر كه شد،
يك غنچه بنفشه بنفش،
توي دلت بكار.
شب كه شد،
دو ستاره،
از ماه قرض بگير،
و توي چشمات بگذار.
نبمه شب كه شد،
در خلوت مهتاب،
به ديار يار برو.
روزگار تلخ را ،
خنده باران كن!
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar