Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید

Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید



دنیایی به دور از تعصب، حسادت، تنفر و ناامیدی، این دنیایی است پر از عشق و عشق به انسان. دنیای امید به فردایی بهتر. دنیای تلاش برای بهتر زندگی کردن، برای بیشتر یاد گرفتن. دنیایی آزاد و برابر همچون آمال و آرزوهایم







tisdag 27 september 2011

کودکان و خشونت خانگی

کودکان و خشونت خانگی
این مقاله اولین بار در سال ۲۰۰۵ منتشر شد.

کودکان بسیاری هر روز مورد خشونت پدران و مادران خود قرار می گیرند. تنبیه بدنی در بسیاری از کشورها ممنوع است. کودکستان، مدرسه و مراکز بهداشت و درمانی مؤظف هستند به محض برخورد با موارد مشکوک به تنبه بدنی، به مراکز مسؤل و پلیس گزارش دهند. اما کودکان بسیاری هستند که شاهد خشونت خانگی هستند. یعنی اینکه بیشتر این کودکان، شاهد خشونت پدر علیه مادر خویش هستند و یا برخی شاهد خشونت مادر علیه خواهران و برادارن خود ویا در نمونه های، علیه پدر خود هستند.
این کودکان چه آسیبی می بینند؟ آیا این کودکان مانند کودکانی که مستقمأ مورد خشونت و تنبیه بدنی قرارمی گیرند، قربانی خشونت نیستند؟  این کودکان همان آسیبی می بینند که کودکان تنبیه شده، می بینند. اما بر بدن آنان، آثار تنبیه مشاهده نمی شود و مراکز مراجعه کودک به راحتی نمی توانند، کشف کنند که این کودکان قربانی خشونت خانگی هستند. زمانی هم که پرستار، دکتر، معلم و پداگوگی این موضوع را کشف می کند، به راحتی نمی تواند گزارش دهد و ثابت کند که کودک مورد نظر، شاهد خشونت خانوادگی است. و این آن موضوعی است که او را رنج میدهد. گوشه گیر کرده است. عصبی و پرخاشگر کرده است.
موردی که خود من درگیر آن بودم، مثال روشنی است که نشان می دهد، کودکانی که ناظر خشونت هستند، به مانند کودکانی که مستقیمأ مورد خشونت، قرار می گیرند، آسیب می بینند.
یکی از کودکان مهد کودک ما که کودک 3 ساله ای بود، بسیار عصبی، پرخاشگر و خشن بود. این کودک یک خواهر شش ساله و یک برادر پنج ساله داشت که این دو نیز در یکی از واحدهای مهد کودک ما، بودند. بعد از صحبت با پداگوگهای این خواهر و برادر متوجه شدم که این دو برخلاف برادر کوچک خود، بسیار گوشه گیر، کم حرف، خجالتی و به قول پداگوگشان، محافظه کار و ترسو هستند. بعد از تحقیقات بیشتر و گفتگو با رئیس مهد کودک، تلاش کردیم که این امر را به مسؤلین مرکز اجتماعی، گزارش دهیم. برخلاف مواردی که کودک مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته است و در ادامه گزارش، مسؤلین امر، در اکثر موارد با جدیت و سرعت عمل می کنند، در این کیس، به گزارش ما تنها اکتفا نشد. دیدار متخصصین پزشکی از کودکان و گزارش ایشان هم به این کودکان کمکی نکرد. و بعد از ماه ها تلاش برای کمک به این کودکان و اثبات این امر که این کودکان شاهد خشونت در خانه هستند و از این رهگذر است که آسیب دیده اند و دخالت پلیس و مسؤلین اجتماعی، مادر این کودکان، با اینکه آثار خشونت بر بدنش، هنوز باقی بود، منکر خشونت از سوی همسرش شد و دوباره همان داستان همیشگی، معذرت خواهی و خشونت روزافزون دوباره.  

 شاهد خشونت بودن،  ناظر کتک زدن انسانی دیگر بودن، فریادهای از درد، ترس و وحشت دیگری  را  شنیدن، شکنجه روانی است که آثار این شکنجه بر روان کودک تا سالها برجا خواهد ماند. آثار شکنجه ایکه با چشم دیده نمی شود. شکنجه ای که ابتدا روح کودک و سپس  
جسم کودک را نیز به مریضی و ناتوانی می کشاند.
کابوسهای نیمه شب، شاشیدن در رختخواب، گوشه گیر شدن، عاصی و پرخاشگرشدن، همگی بخش کوچکی از کل آسیبی است که کودک شاهد خشونت می بیند.
در منطقه ای که من کار می کنم، مرکز اجتماعی آن اعلام کرده است که از هر صد مورد، مشگل خانواده گی که به آنها مراجعه می شود، 90 مورد، خشونت خانواده گی است که عمدتأ کودک شاهد خشونت عضوی از خانواده بر علیه عضو دیگر از خانواده است. متاسفانه قست عمده این خشونتها از سوی پدر خانواده علیه مادر خانواده و یا خواهران و برادران بزرگتر کودک است.
در همچین خانواده ای بزرگ شدن، هر روزه جو ترس و و حشت را تجربه کردن، انتظار نوبت خود را کشیدن، چه نوع انسانی از  این کودک، بوجود خواهد آمد. به چه نوع بیماریهای روانی این انسان، مبتلا خواهد شد؟ چه تهدیداتی از جانب این انسان، جامعه و انسانهای دیگر را تهدید می کند؟ آیا این سلسه دایره واری نیست که می جرخد و دوباره و چند باره تکرار می شود. کودکانی که شاهد خشونت خانگی هستند را جزء آمار کودک آزاری و یا تنبیه کودکان، محسوب نمی کنند. چرا؟ مگر این کودکان کمتر از کودکانی که مستقیمأ مورد اذیت و آزار قرار می گیرند، آسیب  می بینند؟
سازمان نجات کودک در سوئد گزارش می دهد که سالانه بین 100 تا 190 هزار کودک، شاهد خشونت در فامیل هستند. این گزارش می افزاید، این یک رقم تقریبی است که بر اساس تعداد شکایتهایی که به مراکز اجتماعی و پلیس شده، ارزیابی شده است. رقم واقعی این کودکان می تواند، بسیار بیشتر از این باشد. این گزارش هشدار می دهد که اغلب این کودکان، فراموش می شوند و در محاسبات مسؤلین اجتماعی وارد نمی شوند. درصد بزرگی از این کودکان هیچگاه، شکایتی در دوران کودکی خود، نمی کنند و عکسل لعملها و بازگوکردن، آنچه که بر آنها گذشته در نوجوانی و جوانی و بعد از، شروع می شود.
متخصصین کودک در باره این کودکان می گویند که عکسل العملهای این کودکان، بسیار قوی است. یعنی اینکه کودکی که شاهد خشونت خانوادگی است، عکس العمل آنها در این رابطه مانند پرخاشگری، کتک زدن دیگر بچه ها، شکستن و خراب کردن وسایل خانه و منزل، بسیار قوی و به شدت با عصبیت همراه است. بخشی از این کودکان مدتها، در خود فرو می روند، گوشه گیر و ترسو می شوند، دوست نمی گیرند و روابط اجتماعی آنان به شدت ضعیف می شود. یکی از دلایلی که به آنها، به شدت فشار می آورد، احساس ناتوانی از اینکه نمی توانند جلوی خشونت پدر یا مادر را، بگیرند است. کودکی که شاهد خشونت است، با تمام توان می خواهد که این خشونت را متوقف کند، اما وقتی امتحان می کند و می بیند که این امر در توانش نیست، آنگاه خودش را مؤاخذه و سرزنش می کند. این امر بیش از بیش وی را می آزارد و باعث می شود که عکس العملهای وی به شدتی بیش از یک کودکی که مستقیمأ مورد خشونت قرار می گیرد، باشد.
در مقاله ”کودک آزاری در جامعه و خانواده“ نوشته مهناز ماسوری که در شماره پیش چاپ شد، به نق از خبرگزاری ایسنا، آمده بود:
پسر‌بچه 6 ساله‌اي كه قصد دفاع از مادر را در نزاع والدين داشت توسط پدر عصباني تا سرحد مرگ كتك خورد.“
این یک نمونه از کودکانی است که سعی می کند که خشونتی را که علیه مادرش، شاهد است، متوقف کند اما جسم کوچک 6 ساله اش توانایی مقابله با هیکل پدر را ندارد و در عوض خود، قربانی می شود و مستقیمأ مورد خشونت و ضرب و جرح، جسمی می شود.
متخصصین کودک تاکید می کنند که شاهد خشونت بودن یک شکنجه روانی است که آسیبهای نامحدود و بسا ناشناخته بر روح و روان و حتی جسم کودک می زند. برای حمایت از این کودکان، قوانین مدنی هرکشور، باید به روشنی نه تنها ممنوعیت این امر را بلکه حمایت خود را از این کودکان اعلام کند

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar