Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید

Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید



دنیایی به دور از تعصب، حسادت، تنفر و ناامیدی، این دنیایی است پر از عشق و عشق به انسان. دنیای امید به فردایی بهتر. دنیای تلاش برای بهتر زندگی کردن، برای بیشتر یاد گرفتن. دنیایی آزاد و برابر همچون آمال و آرزوهایم







lördag 28 september 2013

زندانی سیاسی سرشناس، سعید ماسوری، تهدید به اعدام شد!

بازجویان جمهوری اسلامی سعید ماسوری، زندانی سیاسی سرشناس و خوشنام را که سالهاست در زندان مورد اذیت و آزار قرار می گیرد را به جرم همبستگی با زندانیان دیگر و به جرم قلب مهربانش که از کشته شدن و سرکوب فعالین سیاسی، نگران و متآثر شده بود، تهدید به اعدام کردند. بر طبق گزاشات سازمانهای مدافع حقوق بشر، تعداد دیگری از زندانیان سیاسی، از جمله خالد حردانی، تهدید به اعدام شده اند.

جمهوری اسلامی همچنان بر حربه سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام در داخل کشور تاکید می کند. اینکه روحانی با لبخد عاریتی خاتمی به ملاقات رهبران کشورهای غربی می رود، تلاشی است برای وقت خریدن، تا سعی کنند از فروپاشی حکومت اسلامی جلوگیری کنند. قدرت مافیایی حکومت اسلامی، با بحرانهای گوناگونی دست و پنجه نرم می کند. بحران اتمی و تحریمها، قوض بالا قوض برایشان شده است. سرکوب سیستماتیک زنان، جوانان، دانشجویان، کارگران و دیگر اقشار مردم، نه تنها جواب نداده است بکله صدای اعتراضات مردم در گوشه و کنار ایران، همچنان به گوش می رسد. 

مردم آزادیخواه!
سازمانها و احزاب آزادیخواه!
سازمانها و گروه های مدافع حقوق بشر!
خانواده های زندانیان سیاسی که سالهاست،عزیزان خود را در پشت میلیه های آهنین زندانهای مخوف جمهوری اسلامی می بینند، از تهدید عزیزان خود به اعدام توسط بازجویان بیرحم جمهوری اسلامی، به شدت نگران شده اند و چشمان افسرده اشان منتظر اقدامات انسان دوستانی شما است. باید یکصدا به این تهدیدها و اذیت و آزارها، اعتراض کرد. سعید ماسوری زندانی سیاسی که اخلاق انسانی اش زبانزد تماهی همبندیهاش است، جرمی ندارد جز اینکه یک انسان همنوع دوست و عاشق آزادی خوشبختی مردمش است.
سعید ماسوری به مدت ۱۳ سال است که در زندان به سر می برد. سالها در انفرادی مورد اذیت و آزاد قرار گرفت و در نهایت محکوم به اعدام شد. در پی اعتراضات جهانی به این حکم غیر انسانی، سعید ماسوری به یکی از سرشناس ترین زندانیان سیاسی دهه اخیر مبدل شد. به  طوریکه جمهوری اسلامی  از وحشت گسترده تر شدن این اعتراضات، عقب نشینی کرد و حکم اعدام وی را به حبس ابد تقلیل داد.  در این سالها به سعید ماسوری حتی یکروز مرخصی نداده  اند. مادر و پدر پیر و بیمارش بارها از مقامات تقاضای یک مرخصی کوتاه برای سعید، کردند که با جواب منفی و سربالا مواجه شدند. پدر سعید بنیه سفر هر هفته به کرج را برای ملاقات ندارد و بیصبرانه منتظر است که شاید روزی سعید از در خانه وارد و شود و قلب بیمار و نحیف وی را خوشحال کند. سعید از زندان گوهر دشت (رجایی شهر) به همه انسانهای شریف سلام دارد و از همگی شما می خواهد که برای توقف اعدامها در ایران و آزادی زندانیان سیاسی، به تلاش خود همچنان ادامه دهید.

با احترام
منوچهر ماسوری
۲۸ سپتامبر ۲۰۱۳
manochermasori@yahoo.com

onsdag 24 juli 2013

علیه اعدام، برای یک زندگی انسانی

جمهوری اسلامی همچنان با اعدام های گسترده به جنگ اعتراضات مردم، دانشجویان، کارگران ، زنان و جوانان می رود. تنها در این مدت کوتاه بعد از انتخابات ریاست جمهوری، حداقل صد نفر به  طور مخفی و یا علنی اعدام شده اند. در بین این اعدامی ها متعرضین نظام اسلامی هم دیده می شوند.  زمانی که گرانی بیداد می کند. فقر مردم گسترده تر می شود. سن تن فروشی به ۱۲ سال می رسد. اعتیاد جوانان را درو می کند. حکومت اسلامی پاسخش  به مشکلات اجتماعی مردم، زندان،  شکنجه و اعدام است.
جمهوری اعدام  و سرکوب اسلامی راه حلی برای کم کردن اعذاب مردم ندارد. رهبران مافیایی این حکومت در فکر پر کردن جیب  خود و یاران و فامیل خود هستند. همه جناحهای رژیم در چپاول ثروت مردم نقش دارند و دعوایشان بر سر تقسیم این ثروت بین خودشان است.  در طول این سی و سه سال حکومت اسلامی  عکس  اعملل حکومت به اعتراضات اجتماعی و سیاسی مردم، سرکوب، زندان ، شکنجه و اعدام بوده است. رهبران کارگری، دانشجوی و زنان یا در زندان هستند و یا تحت  کنترل و  سانسور هستند و یا اعدام شده اند.
توفقف سرکوب ها و اعدام ها به یک جنبش همگانی و توده ای  نیازمند است. جنبش علیه  اعدام در ایران، در ده سال اخیر رشد بسیار خوبی داشته است. کارهای بسیار بزرگی فعالین و رهبران این جنبش در سالهای اخیر انجام داده اند. ده ها تن به همت همین جنبش از طناب دار، جسته اند. اما این جنبش هنوز هم توده ای و همه گیر نشده است.  در این  دو هفته کارزار علیه اعدام که از طرف فعالین این جنبش اعلام شده است، فرصت بسیار مناسبی است که اعتراضات توده ای و سراسری را علیه اعدام، دامن زنیم. بدون به میدان آمدن مردم، علیه اعدام، حکومت اسلامی را نمی توان، عقب نشاند.
تشکیل انجمن های علیه اعدام در محلات و کارخانه ها، امری ضروری و ممکن است. سالهای پیش من به فعالین جنبش علیه اعدام پیشنهاد تشکیل انجمنهای محلی دفاع از حق زندگی و علیه اعدام، را دادم. این پیشنهاد هنوز هم به قوت خود باقی است. و من فکر می کنم که این امری عملی است. 
فعالین زنان و کودکان می توانند در راه اندازی این انجمن ها پیشرو باشند. هم اکنون، نهاد مادران علیه اعدام، بسیارخوب فعالیت می کند و باید نمونه این نهاد در همه شهرهای ایران سازماندهی شود.
بحث حول اعدام ها را باید، مانند بحث آزادی زندانیان سیاسی، در هر اتوبوس و تاکسی و محله، دامن زد. شنیع و ضد انسانی بودن اعدام را باید در هر جمع برای مردم توضیح داد. مردم را باید ترغیب کرد که طناب های دار به زیر بکشند. مردم این کار قبلآ کردند و باز هم خواهند کرد.
مردم با اتحاد و اعتراض  گسترده می توانند، جمهوری اعدام  را به عقب نشین وادارند. دست در دست هم، این مهم را باید انجام داد. 

tisdag 9 juli 2013

رژيم قتل عام ميکند! بايد کاري کرد!

رژيم قتل عام ميکند! بايد کاري کرد! در مورد مبرميت يک حرکت گسترده بين المللي عليه اعدام ها در ايران!

دوستان گرامي٬ فعالين عليه اعدام٬ جوانا ن ٬ احزاب و تشکلهاي اپوزيسيون جمهوري اسلامي٬ مردم آزاده ايران و افغانستان و دنيا!
يک هفته بعد از انتخابات کذايي حکومت اسلامي ايران٬ در زندانها آرامش بود و بعد از آن٬ موج گسترده اي از اعدامها در همه جا آغاز شد. به اين آمار توجه کنيد!
اولين اعدام بعد از مضحکه انتخابات در ايران ٬ مجيد افضلي در رجايي شهر ٣۶ ساله
۲۰ ژوئن سالگرد سي خرداد اعدام ۴ نفر در شهر کرد اتهام مواد مخدر
اعدام قباد فيوج در ملا عام در شهرکرد
اعتراض و راهپيمايي مردم عليه اعدام در همان محل .

قتل ۲۵ نفر در دو زندان روزهاي سه شنبه و چهارشنبه ۲ و ٣ ژوئيه
۲۵ نفر در زندان قزل حصار و رجايي شهر اعدام شدند.
اعدام دو جوان ۲۰ و ۲۴ ساله را درکرج و در ملا عام
اعدام ۶ نفر در شهرستان بم در روز پنجشنبه
افشين اسانلو يک فعال کارگري در زندان رجايي شهر٬ با توطئه حکومت اسلامي به قتل رسيد.
۱۱ نفر روز شنبه ۶ ژوئيه در زاهدان اعدام شدند. ۵ نفر از اين اعدام شدگان زن بودند.
۷ نفر در لاکان اعدام شدند.
طبق گزارش خبرگزاري هرانا٬ بامداد روز شنبه ۳۱ فروردین ماه ،در یک اعدام گروهی و مخفیانه تعدادی از زندانیان زندان مرکزی بیرجند به دار آویخته شدند.یکی از اعدام شدگان روز شنبه علی آرنگ ۳۱ ساله که بیش از ۳ سال در زندان بسر می برد نام دارد. هنوز از آمار دقیق اعدام شدگان روز شنبه خبری در دست نیست.
سفارت افغانستان در تهران با انتشار یک نامه خبری از اعدام ۱۲ شهروند افغانستان "در ارتباط با جرایم قاچاق مواد مخدر" در ایران خبر داده است
دو متهم به قتل و یک متهم به قاچاق مواد مخدر سحرگاه روز دوشنبه ۸ ژوئيه در زندان مرکزی کرمانشاه (دیزل آباد) اعدام شدند
سحرگاه دوشنبه سه زندانی متهم به قاچاق مواد مخدر در زندان مرکزی اردبیل اعدام شدند
دادستان قزوین مدعی شد سحرگاه دوشنبه در زندان چوبیندر قزوین ۳ متهم مواد مخدر و ۲ متهم به قتل اعدام شدند.
طبق خبري که به کميته عليه اعدام رسيده ۲۶ زنداني در رجايي شهر در خطر اجراي فوري احکام اعدام هستند. اسامي اين ۲۶ نفر به دست ما رسيده است که در يک گزارش آنرا اعلام کرديم.
دوستان گرامي!
طبق همين آمار که کامل نيست حدود ۱۰۰ نفر در همين بيست روز اخير در ايران اعدام شده اند.
اخبار حاکي از زمينه سازي رژيم براي اعدامهاي بيشتر است و بهمين دليل ما بايد کاري کنيم!

پيشنهادات ما اينها است!
در ايران خانواده هايي که عزيزان آنها در زندان هستند و در خطر اجراي حکم اعدام ٬ بايد با همديگر تماس گرفته و براي حرکات دسته جمعي در مقابل در زندانها٬ مقابل مجلس حکومت اسلامي و بيت رهبري باهم مشورت کنند. نبايد منتظر بود و خبر اعدامها را شنيد بايد هزاران نفر خانواده هايي که نگران جان و امنيت فرزندان خود هستند دست به دست هم داده و کاري بکنند.

از وبلاگ نويسان و دست اندرکاران سايتهاي اينترنتي و نسل جوان دعوت ميکنيم با دامن زدن به يک موج اعتراض در همه اين رسانه هاي اجتماعي اخبار اعدامها را وسيعا منتشر کرده و به يک جنبش عليه اعدام در مدياي اجتماعي دست بزنند.
از احزاب اپوزيسيون جمهوري اسلامي و همه نهادهاي عليه اعدام وشخصيت هاي سياسي ضد جمهوري اسلامي دعوت ميکنيم که در يک اقدام دسته جمعي اولا اين موج وحشيانه اعدامها را متحدانه محکوم کرده و دسته جمعي به يک حرکت اعتراضي در همه جاي دنيا و در ايران دست بزنند. ما پيشنهاد يک هفته جهاني عليه اعدامها در ايران را در فاصله شنبه ۱٣ ژوئيه تا شنبه ۲۰ ژوئيه را داريم.

بايد بتوانيم در يک اقدام مشترک و همه جانبه در هر جايي که امکانش را داريم تحصن سازمان داده٬ در مقابل پارلمانها درکشورهاي اروپايي ٬در مقابل اتحاديه اروپا و درمراکز شهرها موجي از اعتراض به اعدامها در ايران به راه بياندازيم. جمهوري اسلامي ايران بايد ببيند ما نظاره گران خاموش اين فجايع نيستيم. و فعالانه به اين قتل عام زندانيان و جوانان در ايران معترضيم.

بکوشيم با بيشترين ابتکارات و در اقدامي عاجل و همه جانبه جلوي اين خونريزي وحشيانه حکومت اسلامي را بگيريم. از پيشنهادات و نظرات همه شما استقبال ميکنيم.
مينا احدي – کميته بين المللي عليه اعدام
۹ ژوئيه ۲۰۱٣

Mina Ahadi
0049 (0) 1775692413
minnaahadi@gmail.com
minaahadi-iran.blogspot.co.uk

اطلاعيه مطبوعاتی کميته بين المللی عليه اعدام

اطلاعيه مطبوعاتی کميته بين المللی عليه اعدام: ۲۶ زندانی در خطر اعدام در زندان رجايی شهر!

روز يکشنبه ۷ ژوئيه از زندان رجايي شهر به ما اطلاع دادند که رژيم قصد اعدام ۲۶ نفر از زندانيان رجايي شهر به " اتهام" تبليغ عليه نظام را دارد.
يکي از اين افراد در يک تماس تلفني بما گفت: ۱۵۰ نفر از زندانياني که از شهرهاي مختلف ايران و کردستان و از دانشگاههاي سراسر کشور و از جمله تهران و کردستان٬ آذربايجان٬ اروميه و کرمانشاه دستگير کرده اند٬ همه باهم در سالن ۱۰ زندان رجايي شهر هستيم. ما را به اتهام تبليغ عليه نظام گرفته اند و اکثر دستگير شدگان از اهل سنت هستند. سپس ادامه ميدهد٬ ۲۶ نفر از اين جمع را به اعدام محکوم کردند و اسامي را ميخواند:
اميد پيوند
شهرام احمدي
مختار رحيمي
بهمن رحيمي
محمد ياور رحيمي
فرزاد شاه نظري
صديق محمدي
عبدالهادي حسيني
محمد غريبي
پورياي محمدي
ماموستا کاوه ويسي
کاوه شريفي
کاظم ملکي
بهروز شاه نظري
عبدالرحمان سنداني
حامد احمدي
جهانگير دهقاني
کمال مولايي
احمد نصيري
ادريس نعمتي
ورياي باقري فرد
لقمان اميني
بشير شاه نظري
جمال سيد موسوي ( زندان کردستان)
لقمان اميني ( سه سال انفرادي است)
بشير شاه نظري ( سه سال انفرادي است)
کميته بين المللي عليه اعدام به موج گسترده و وحشيانه اعدامها در ايران بشدت اعتراض دارد و از همگان ميخواهد به اين اعدام ها اعتراض کنند.
ما قبلا نيز اعلام کرديم که در فاصله دو هفته جمهوري اسلامي ايران ۵۰ نفر را اعدام کرد. روزهاي شنبه و يکشنبه اين هفته يعني ۶ و ۷ ژوئيه در زاهدان ۱۱ نفر اعدام شدند که پنج نفر از اعدام شدگان زن بودند٬ ٣ نفر در اردبيل٬ ۴ نفر در رضاييه٬ هفت نفر در لاکان٬ ۵ نفر در قزوين اعدام شدند. يعني فقط در دو روز ٣۱ نفر اعدام شده اند. حکومت قصد ادامه دادن به اين قتل عام را دارد و بايد وسيعا به اين اعدامها اعتراض کرد.
کميته بين المللي عليه اعدام
۸ ژوئيه ۲۰۱٣
Mina Ahadi
0049 (0) 1775692413
minaahadi-iran.blogspot.co.uk
stopstonningnow.com
notonemoreexecution.org
ex-muslime.de

onsdag 3 juli 2013

حکم دادگاه جنایتکاران بازداشتگاه کهریزک!


قضات حکومت اسلامی یک دهن کجی دیگر به مردم و شهدای راه آزادی، قربانیان بازداشتگاه کهریزک کردند. دویست هزارتومان جریمه نقدی و انفصال از خدمت برای قاتل جوانان ما، سعید مرتضوی، حکم دادگاه است. باور به عدالت و آزادی در سایه حکومت اسلامی تنها یک باور کودکانه از جانب برخی از مردم و یک تردستی عوام فریبانه از طرف حکومت و جناح اصلاح طلبش است. این حکومت، حکومت سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام است و تنها با همین حربه تا به حال توانسته حکومت کند و از این پس هم با همین حربه حکومت خواهد کرد.

måndag 24 juni 2013

رای ما هنوز هم سرنگونی جمهوری اسلامی است


روحانی، خاتمی، رفسنجانی، خامنه ای و دیگر رهبران جمهوری اسلامی جنایت کارانی هستند که باید در دادگاه های مردمی محاکمه شوند. با روحانی و بی روحانی این حکومت ننگ بشریت است و باید سرنگون شود. این که بخشی از مردم به روحانی رای دادند به معنای این نیست که این بخش، حکومت اسلامی را می خواهند. مردم از کل حاکمیت متنفرند و سعی می کنند از کوچکترین روزنه ها و تظاد های درونی رژیم استفاده کنند. سران حکومت گفتند که رای به روحانی یعنی نه به افراطی گری اسلامی، نه به شرایط موجود و . . . آنچه که سران حکومت نگفتند این است که این رای نه به حاکمیت اسلامی و دیکتاتوری هم بود. طبق آمار خودشان نزدیک به پانزده میلیون شرکت نکردند که به معنی یک نه بزرگ به حتی کوچکترین امید برای تعغییراین حکومت است. کوتاه آنکه هم آنان که رای به روحانی دادند و هم آنان که شرکت نکردند، در پی دنیایی بدور از زندان و شکنجه، تحقیر و سرکوب هستند. تا زمانی که حکومت اسلامی در قدرت هست از این دنیا و از آزادی و برابری انسانها در برابر قانون، خبری نیست. آنان که رای دادند باید با فشار به روحانی، تضاد های درونی رژیم را هر چه بیشتر دامن بزنند و آنانکه رای ندادند باید از کوچکترین فرصت برای سازماندهی توده ای اعتراضات مردم علیه گرانی، بیکاری، فقر و اعدام و شکنجه، استفاده کنند. 
رای ما هنوز هم سرنگونی جمهوری اسلامی است.

onsdag 12 juni 2013

تنها راه خلاص شدن مردم، سرنگوني است.

  • سنگ بناي انتخابات در جمهوري اسلامي براساس دو گزينه يعني نه و يا بله و يا به قوال خودشان لابيك به امام ، توسط خميني قاتل پايه گذاري شد.در تمامي انتخاباتهاي بعد هم همين دو گزينه را به شكلهاي مختلف در برابر مردم قرار دادند. در انتخاباتهاي سالهای اخير، رهبران حكومت اسلامي شركت در انتخابات را لابيك به جمهوري اسلامي و عدم شركت را نه گفتن ، تلقي مي كنند. اين موضوع به يك واقعيت تبديل شده چنانكه حتي مشروعيت حكومت اسلامي را در ايران و خارج با همين معيار محك ميزنند.
    در حكومت اسلامي راي و انتخابات به معني واقعي آن جايي ندارد. اين مضحكه اي را كه به نام انتخابات به مردم قالب مي كنند براي اين است كه در قرن بيستم اينها به قدرت رسيدند.
  • در همان أغاز پيروزي اسلامي ها و شكست انقلاب مردم، نظر خميني و بسياري ديگر از فقها بر شكل حكومتي صدر اسلام در هزار و چهارصد سال پيش بود. اما فكل كراواتي هاي اسلامي مانند بازرگان و بني صدر، نظر بر اين داشتند كه در اين شرايط زماني امكان اینکه همچون حكوتي پا بگيرد بسيار مشكل است. و چنين شد كه حكومت خلافت اسلامي با جمهوري تلفيق شد و اين جمهوري اسلامي دروغ و تزوير، قتل و سوكوب و زندان، متولد شد. اصلاح طلبي رمزي است براي وفاداران حكومت كه به موقع به ميدان بيايند و براي حكومتشان وقت بخرند.
    تنها راه خلاص شدن مردم از چنگال خونريز اين حكومت، سرنگوني است. بقيه راه ها كلاه برداري سياسي است
    

onsdag 22 maj 2013

از تو وحشت دارند



وحشت دارند
از گيسويت
از صداي خنده هايت
از سفيدي دندان هايت

از نمايش
پيچ و تاب تنت
از رقص موزون
لبانت،
وحشت دارند

از صداي گامهايت
بر سنگفرش خيابانها
از طنين فريادت
در ميدانها،
وحشت دارند

من وحشت را
از لحن صدايشان
كلمات نوشته هايشان
بيرنگي چشمانشان
و گاز گرفتن رقبايشان
سدرگمي جناحهايشان،
حس ميكنم ، ميبينم.
از تو "زن برابري طلب"
وحشت دارند.

måndag 20 maj 2013

خنده باران کن

،روزگار تلخ را
خنده باران كن!
فردا كه از خواب بيدارشدي،
با يك مداد به رنگ شقايق.
روي لبات يك تبسم،
نقاشي كن.
ظهر كه شد،
يك غنچه بنفشه بنفش،
توي دلت بكار.
شب كه شد،
دو ستاره،
از ماه قرض بگير،
و توي چشمات بگذار.
نبمه شب كه شد،
در خلوت مهتاب،
به ديار يار برو.
روزگار تلخ را ،
خنده باران كن!

آزادی بیان من مساوی با ازادی بیان تو است!



حدود آزادی بیان من را اعتقادات و باورهای تو تعیین نمی کند. همچنانکه حدود آزادی بیان تو را اعتقادات و باورهای من تعیین نمی کند. حق آزادی بیان من دقیقآ مساوی با حق آزادی بیان تو است. و این ربطی به اعتقادات و باورهای من و تو ندارد. من باید بتوانم آزادنه و به هر شکل و فرمی که می خواهم نظزاتم را در باره اعتقادات و باورهای موجود در دنیا ابراز کنم. و تو آزاد هستی که به هر شکلی که دلت می خواهد نظرات من را نقد کنی. اما تو حق نداری علیه من فتوا دهی و با چماق تکفیر بر دهان من قفل بزنی و من حق ندارم که خواهان حذف فیزیکی تو به خاطر نظرات و باورهایت، شوم.

تو حق داری به هر شکلی که می خواهی اعتقادات مرا نقد کنی، با شعر، طنز، عکس، طرح، کاریکاتور، فیلم و . . . ، ابزار نقد را خود منتقد تعیین می کند. شیوه نقد را خود منتقد تعیین می کند. من نیز حق دارم که باورهای تو را به طنز بکشم و با یک طرح، یک شعر و یا یک کاریکاتور توضیح دهم که درباره باورهای تو چه نظری دارم.
حق آزادی بیان انسان، پایه ای ترین حقوق یک جامعه انسانی است. آیا این حق از سوی جامعه جهانی رعایت می شود؟ متاسفانه حتی در پیشرفته ترین کشورهای جهان که مذهب قدرت کمتری در مراکز قدرت جامعه دارد، این حق به راحتی زیر پا له می شود. آزادی بیان انسانهای بسیار به خاطر احترام به این مذهب و آن پیامبر، نادیده گرفته می شود، سانسور می شود.
در موارد بسیاری در این جهان قرن بیست و یک، منتقدین مذهب، تکفیر می شوند، زندانی می شوند، ترور می شوند و یا اعدام می شوند. برای جامعه انسانی قرن بیست و یکم، واقعآ شرم آور است که هنوز مذهب چنین در مسند قدرت است و برای جان و زندگی انسانها تصمیم گیری می کنند.

بازگشت از اعماق


بازگشت از اعماق

در اعماق تار و پود زندگي خويش،
بسان گره ساده يك گلیم كهنه گم ميشوم.
گرد و خاك زمانه دور،
پوشش نامناسبي ايست.
براي افكار وحشي من.

گلیم پا خورده هستی من،
از درد نامردمی ها،
از زخم نارفیقها،
به خود می پیچد.

تار و پود این گلیم کهنه،
از هم باز می شود.
و من از اعماق خویش، 
فریاد دلتنگی، می شنوم.
فریاد پشیمانی،
فریاد حصرت آخرین دیدار،
آخرین کلام،
آخرین خداحافظی.

من تار تار وجود خويش را،
 از هم باز مي كنم.
تا اين گليم هستي را،
از نوببافم.
سر نخ ها، اما
گم مي شوند.

پشمهای خام و بی رنگ، 
هذيانهاي شبانه  ام را افزون مي كند.
و من دوباره 
اولين رج گلیم هستی را،
گم ميكنم.

از نو
تارها را باز مي كنم.
و تارهای پوسیده را،
دور می ریزم.
تلاش دارم که از نو،
به بافتن گلیم زندگي خويش،
همت گذارم.

زمان به سرعت مي گذرد.
و من در كار بافتن زر بافت  خويش.
از نو هستم.
روزها به هفته ها
و هفته ها به ماه ها تبديل مي شوند.
و من گاه و بیگاه در كلافهاي بافته.
و نبافته خویش،
سر در گم،
غوطه می خورم.

دستی به یاری،
سر نخی در دستم می گذارد.
و شانه ای به همیاری،
شانه به شانه ام می دهد.
دستان هم یاران،
نخ ها را می ریسند.
و رفیقان راه،
تارهای لرزان دار گلیمم را،
توان مقاومت می بخشند.

رنگ و لعاب خوش گلیمم،
خودی نشان می دهد.
لرزه دستانم، گم می شود
و دستانم به بافتن خو می گیرند.
رج های پی در پی،
رنگ های شاد زندگی.
گلیم هستی ام، 
دوباره قد می کشد.
و من دوباره،
از اعماق خویش،
خندهْ خشنودی، می شنوم.

torsdag 14 mars 2013

فلسفه زندگی؟

بعضي وقتها سؤال هاي فلسفي در باره  زندگي مشغله فكري آدم ميشه، معناي زندگي، چيه؟ هدف از زندگی کردن چیه؟ آیا هدف لذت بردن از لحظه هاست و یا لذت بردن از طبیعت، از مصاحبت با نزديكان، لذت بردن از عشق ورزي با معشوق و یا از ديدن ديدنهاي جهان. لذت بردن از یک قدم زدن ساده در تنهايي و یا لذت بردن از شنيدن يك موسيقي دلنشين؟ خواندن یک کتاب خوب و یا یک قطعه شعر. لذت بردن از ديدن رقص يك ماهي دريايي و یا یک شیرجه در دریای آبی، در یک روز آفتابی؟ لذت بردن از خنده یک کودک و یا لذت بردن از بزرگ شدن کودک خویش؟ در واقع میلیونها اتفاق و موضوع زیبا و ارزشمند هست که یک انسان می تواند از آنان در زندگی خویش لذت ببرد و از زندگی کردن خوشحال و راضی باشد. 

شايد هدف از زندگی همه موارد بالا هست. ولي این جوابها با زندگی واقعی ما مردم کارکن، مزدبگیر، مردم عادی یعنی اکثریت جامعه اصلآ جور در نمیاد. چي نصيب ما مردم عادي از زندگي میشه؟ خستگي كار هر روزه تكراري بدون لذت. کودک خیابانی بی آینده. دست کارگری که زیر چرخ ماشین تولید له شده. خانه بی سقف و سفره بی نان. جوان بیکار و پدر معتاد. تن فروشی و آدم فروشی. مادر داغدیده و جوان اعدام شده. زجر هجر عزیزان و مرگ دلخراش رفیقان.  با اینحال ما دو دستی به این زندگی چسبیدیم و با تمام وجود تلاش می کنیم زنده بمانیم. چرا؟ مگر نه اینکه فردا هم عین امروز است و باید ما کار کنیم تا سرمایه داران گردن کلفت تر شوند؟ مگر نه اینکه در بهترین حالت و در بهترین کشورها ما برده های بانکها، سرمایه مالی، هستیم و هر چه مزد می گیریم باید دو دستی تقدیم بانکها کنیم که به ما لطف کردند و به ما وام دادند تا ما بتوانیم سقفی بالای سر خود داشته باشیم، لباسی به تن و ماشینی زیر پا؟ چرا ما اینقدر لجبازانه به زندگی و زنده ماندن، چسبیده ایم؟

من فكر نميكنم معني زندگي و هدف جامعه انسانی از بدو تشکیل این بود. این كه نود درصد كار كنند، زحمت و زجر بكشند، محروميت بكشند تا ده درصد جامعه در ناز و نعمت غرق شوند. این نود درصد کارشان تولید، رشد، ساختن و شکوفایی جامعه باشد و این ده درصد، كارشان نابودي طبيعت برای سود بیشتر و نابودی حيوانات وحش براي لذت، برای پوست و عاج و دندانشان. این نود درصد مدافع آزادی و برابری انسانها و آن ده درصد مدافع سرکوب و اعدام، ظلم و بی عدالتی، جنگ و کشتار.  این دنیا به قول یکی از فیلسوفان بزرگ قرن پیش، وارونه است، سر و ته است. عوضی است. هیچ چیز سر جای خودش نیست. رمز تلاش ما برای زنده ماندن و امروز را به فردا رساندن در همین است. اکثریت مردم جهان می خواهند این دنیای وارونه را به حالت طبیعی و انسانی خود بازگردانند. برای همین است ما لجبازانه و با امید به این زندگی کوفتی چسبیده ایم. تا شاید فردا جامعه آزاد و برابر را ببینم. برای همین است که ما هر شب به امید و آرزوی فردایی روشن، شب را سر می کنیم و زنده می مانیم. اگر این امید و این آرزوی انسانی در قلبهایمان نبود، من یکی، امشب را آخرین شب زندیگیم می کردم.