Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید

Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید



دنیایی به دور از تعصب، حسادت، تنفر و ناامیدی، این دنیایی است پر از عشق و عشق به انسان. دنیای امید به فردایی بهتر. دنیای تلاش برای بهتر زندگی کردن، برای بیشتر یاد گرفتن. دنیایی آزاد و برابر همچون آمال و آرزوهایم







torsdag 14 mars 2013

فلسفه زندگی؟

بعضي وقتها سؤال هاي فلسفي در باره  زندگي مشغله فكري آدم ميشه، معناي زندگي، چيه؟ هدف از زندگی کردن چیه؟ آیا هدف لذت بردن از لحظه هاست و یا لذت بردن از طبیعت، از مصاحبت با نزديكان، لذت بردن از عشق ورزي با معشوق و یا از ديدن ديدنهاي جهان. لذت بردن از یک قدم زدن ساده در تنهايي و یا لذت بردن از شنيدن يك موسيقي دلنشين؟ خواندن یک کتاب خوب و یا یک قطعه شعر. لذت بردن از ديدن رقص يك ماهي دريايي و یا یک شیرجه در دریای آبی، در یک روز آفتابی؟ لذت بردن از خنده یک کودک و یا لذت بردن از بزرگ شدن کودک خویش؟ در واقع میلیونها اتفاق و موضوع زیبا و ارزشمند هست که یک انسان می تواند از آنان در زندگی خویش لذت ببرد و از زندگی کردن خوشحال و راضی باشد. 

شايد هدف از زندگی همه موارد بالا هست. ولي این جوابها با زندگی واقعی ما مردم کارکن، مزدبگیر، مردم عادی یعنی اکثریت جامعه اصلآ جور در نمیاد. چي نصيب ما مردم عادي از زندگي میشه؟ خستگي كار هر روزه تكراري بدون لذت. کودک خیابانی بی آینده. دست کارگری که زیر چرخ ماشین تولید له شده. خانه بی سقف و سفره بی نان. جوان بیکار و پدر معتاد. تن فروشی و آدم فروشی. مادر داغدیده و جوان اعدام شده. زجر هجر عزیزان و مرگ دلخراش رفیقان.  با اینحال ما دو دستی به این زندگی چسبیدیم و با تمام وجود تلاش می کنیم زنده بمانیم. چرا؟ مگر نه اینکه فردا هم عین امروز است و باید ما کار کنیم تا سرمایه داران گردن کلفت تر شوند؟ مگر نه اینکه در بهترین حالت و در بهترین کشورها ما برده های بانکها، سرمایه مالی، هستیم و هر چه مزد می گیریم باید دو دستی تقدیم بانکها کنیم که به ما لطف کردند و به ما وام دادند تا ما بتوانیم سقفی بالای سر خود داشته باشیم، لباسی به تن و ماشینی زیر پا؟ چرا ما اینقدر لجبازانه به زندگی و زنده ماندن، چسبیده ایم؟

من فكر نميكنم معني زندگي و هدف جامعه انسانی از بدو تشکیل این بود. این كه نود درصد كار كنند، زحمت و زجر بكشند، محروميت بكشند تا ده درصد جامعه در ناز و نعمت غرق شوند. این نود درصد کارشان تولید، رشد، ساختن و شکوفایی جامعه باشد و این ده درصد، كارشان نابودي طبيعت برای سود بیشتر و نابودی حيوانات وحش براي لذت، برای پوست و عاج و دندانشان. این نود درصد مدافع آزادی و برابری انسانها و آن ده درصد مدافع سرکوب و اعدام، ظلم و بی عدالتی، جنگ و کشتار.  این دنیا به قول یکی از فیلسوفان بزرگ قرن پیش، وارونه است، سر و ته است. عوضی است. هیچ چیز سر جای خودش نیست. رمز تلاش ما برای زنده ماندن و امروز را به فردا رساندن در همین است. اکثریت مردم جهان می خواهند این دنیای وارونه را به حالت طبیعی و انسانی خود بازگردانند. برای همین است ما لجبازانه و با امید به این زندگی کوفتی چسبیده ایم. تا شاید فردا جامعه آزاد و برابر را ببینم. برای همین است که ما هر شب به امید و آرزوی فردایی روشن، شب را سر می کنیم و زنده می مانیم. اگر این امید و این آرزوی انسانی در قلبهایمان نبود، من یکی، امشب را آخرین شب زندیگیم می کردم.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar