Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید

Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید



دنیایی به دور از تعصب، حسادت، تنفر و ناامیدی، این دنیایی است پر از عشق و عشق به انسان. دنیای امید به فردایی بهتر. دنیای تلاش برای بهتر زندگی کردن، برای بیشتر یاد گرفتن. دنیایی آزاد و برابر همچون آمال و آرزوهایم







onsdag 8 februari 2012

نامه اى از زندان رجايى شهر کرج به پينک فلويد ٬ ترانه اى براى مردم آزاديخواه ايران بسازيد!

نامه اى از زندان رجايى شهر کرج به پينک فلويد ٬ ترانه اى براى مردم آزاديخواه ايران بسازيد!

کمپين بين المللى براى آزادى زندانيان سياسى
February 08, 2012
اطلاعيه شماره يک
نامه اى از زندان رجايى شهر کرج به پينک فلويد
ترانه اى براى مردم آزاديخواه ايران بسازيد!
به اميد روزي که ما گيلاسهاي خود را بلند کنيم و فرياد آزادي سر دهيم.
کمپين جهاني براي آزادي زندانيان سياسي

اين کمپين بنا به درخواست زندانيان سياسي از گرايشات سياسي مختلف٬ و بنا به تماس مستقیمی که با مينا احدي گرفته اند٬ براي جلب توجه افکار عمومي بين المللي به موقعيت زندانيان سياسي و براي آزادي همه آنها صرف نظر از هر عقیده و مرامی اعلام ميشود. آمار زندانيان سياسي در ايران صدها نفر است. ما تا کنون اسامي ششصد نفر از اين زندانيان را در اختيار داريم.  رهبران کارگري٬ دانشجويان معترض٬ وبلاگ نويسان٬ وکلا٬ فعالين سياسي و جواناني که در اعتراضات ميليوني سال ۱٣۸۸دستگير و زنداني شده اند. تعدادي از اين زندانيان را خطر اجراي حکم اعدام تهديد ميکند.  امروز همه اين اسراي در بند انتظار دارند که ما متحدانه براي آزادي همه آنها تلاشي متمرکز و بين المللي را در دستور بگذاريم.  زندانيان معتقدند  که بهتر است همه سازمانها و نهادهاي مخالف اعدام و خواهان آزادي زندانيان سياسي دست به دست هم داده و براي جلب توجه افکار عمومي بين المللي به وضع وخيم زندانها در ايران و براي آزادي همه زندانيان سياسي يک کار متحدانه انجام دهند.
اين کمپين با پخش يک پيام از داخل زندان ٬ پيامي خطاب به پينک فلويد رسما آغاز ميشود:

راجر عزيز!
در طول تاريخ همواره کساني قصد داشته اند٬ ديوارهايي بنا کنند درمقابل انسانهاي آزاده و با شرافت که دغدغه اي جز آزادي٬ عدالت و صلح نداشته اند. ديواري که آجرهايش را خودخواهي٬ خودکامگي استثمار و بي عدالتي تشکيل  ميداده است. من براي تو از درد و وحشت مينويسم. از زنداني به وسعت ايران  که مردمانش در غل و زنجير فاشيسم  قرار دارند. مردمي که حق زندگي حق انتخاب٬  آزاديهاي فردي و اجتماعي و حق  جستجوي شادماني از آنها سلب شده است.  من در حالي اين نامه براي تو مينويسم که ديوارهاي بلند و  سرد زندان مرا احاطه کرده است.
راجر عزيز!
جنبش آزاديخواهي و دمکراسي خواهي ملت ايران بيش از هر زمان ديگر نيازمند پشتيباني و حمايت  انسانهاي آزاده و هنرمندان مسئول و مبتکري چون شما است از شما بعنوان هنرمندي شهير و تاثير گذار درسطح جهان تقاضا دارم ترانه اي براي مردان و زنان ايران که براي رهايي بپا خاسته اند٬ بسراييد  تا هم باعث دلگرمي آنان شود و هم وجدانهاي بيدار از وضعيت دشوار و سختي که آنها در آن بسر ميبرند آگاه گردند. اين متن را با الهام  از" آلبوم د-وال"  نوشته ام آلبومي که اشعار و ترانه هايش  روزگار  نوجواني و جواني بخشي از زندگي من بود. همواره دوستم بود. همواره  دوستت داشتم و براي تو و گروه پينک فلويد احترام زيادي قائل بوده ام. .. به اميد روزي که ديوارها فرو ريزد و زنجيرهاي جهل و خودکامگي گسسته گردد.
به اميد روزي که ما گيلاسهاي خود را بلند کنيم و فرياد آزادي سر دهيم.
با بهترين آرزوها براي تو
از زندان رجايي شهر کرج

این اولين پيام براي کمپين آزادي زندانيان سياسي از زندان رجايي شهر کرج است. پيام صوتي انگليسي و فارسي اين متن در اختيار گروه پينک فلويد قرار ميگيرد.
اين يکي از پيامهايي است که زندانيان محبوس در سياهچالهاي جمهوري اسلامي از طريق  اين کمپين به دنيا مخابره کرده اند.
ما کمپینی جهانی را برای آزادی زندانیان سیاسیی و علیه اعدام اعلام میکنیم و سعي خواهيم کرد پيام زندانيان سياسي و پيام محکومين به اعدام را به گوش جهانيان برسانيم و يک دوره از اعتراض و مبارزه عليه شکنجه، عليه  اعدام و قتل عمد دولتي و عليه تحقير زندانيان سياسي به راه انداخته و فعالیت ها و پيامهاي همبستگي بين المللي را به گوش زندانيان برسانيم.
اگر امروز نگاهها به ايران جلب شده و تحريم اقتصادي و خطر جنگ بر مردم سنگيني ميکند٬ بايد به دنيا اعلام کرد که راه اعتراض  به جنايات و وحشيگريهاي حکومت اسلامي بايکوت سياسي حکومت، بستن سفارتخانه هاي این رژیم و دفاع از مبارزات برحق مردم ايران براي آزادی زندانیان سیاسی و سرنگوني اين حکومت جنايتکار  است.
همگان را و بویژه کلیه نهادهای مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و علیه اعدام را، به يک مبارزه همبسته و متحدانه براي رساندن صداي اعتراض زندانيان سياسي به گوش جهانيان و دفاع از آزادي زندانيان سياسي و علیه اعدام فرامیخوانیم.

کمپين بين المللى براى آزادى زندانيان سياسى
۷ فوريه ۲۰۱۲

International Committee against Execution
International Committee against Stoning
Email: minaahadi@aol.com
Tel: 0049 (0) 1775692413
http://notonemoreexecution.org/
http://stopstonningnow.com/wpress/


söndag 5 februari 2012

یک سبد گل خن

 دلتنگي من كويري است از عطش،
دنیایی ازآب هم نیست چاره سازش.
از ديدار بگو، از دیدار یار بگو!
هر چند سوزاندند پر پروازش. 

این روزها کلمات کار شلاق را می کنند
و تصاویر کار شکنجه گر را.
قلبم به درد می پیچد،
من دارم غرق می شوم در این همه اشک و آه.

این همه چشم پر اشک
این همه زجر و زار.
این همه ناامیدی از فلک
این همه طناب دار.

چرا لبانتان خالی از تبسم است؟
پس خنده هایتان کجایند؟
 و صحفه های این دنیای مجازی
چرا این همه خونینند؟

 ستاره ها به لبخند محتاجند.
ابرها به امید باریدن.
من به خیال گونه تو را بوسیدن.
ونسل تو، فقط به معصومانه خندیدن.

صحفه مونیتورت را به رنگ دریا کن.
ماهیهای کوچک آواره را رهنما باش.
من قطره ام، تو دریا باش.
من کوچه ام، تو دنیا باش.

سبدی گل خنده به ارمغان بفرست.
هیهات که من چه ها آغوش گرم را ز دست دادم.
و حال حسرت آغوش پدرانه و مادرانه،
آغوشی گرم به رسم هدیه بفرست.

مهربان! به من رحم کن!
به چشمهایم لبخندی ببخش،
به گوشهایم آهنگی، سازی و صدایی.
به قلبم، آرامشی، نوری و امیدی.

نیلوفر


چهل هزار کهکهشان
چهل هزار خراور خاک،
هم تو را از من دور نمی کند.
من به دل تنگی و حسرت عادت دارم.
من به گم شدن در خاطره ها خو دارم.
اما هرگز هرگز نبودنت را،
نمی خواهم باور کنم.

رؤيایي باش حتي در بيداري!


رؤيایي باش حتي در بيداري!
بيدار باش حتي در خواب رؤيایي!
خواب نیستم،
پلكهايم از بي خوابي بر هم افتد.
من چشم دل فرو نبندم هرگز.
با چشم دل مي بينم تو را
و با گوش جان ميشنوم ترا
چه در خواب چه در بيداري.

برف

ذرات كريستالي برف،
سر و صورت بنهان شده در گریبانم را،
شلاقي آرام مينوازد.
چشمايم را میبندم و آهسته پاهايم را ،
به حركت واميدارم.
زمستان بود آري زمستان،
نه زمستاني چنين سرد.
اما زمستاني بود، بي نفت.
آره  يه همچين روزهايي بود،
پاهايم هرگز خسته نميشد،
نه از رفتن و نه از دويدن.
آتشي در من شعله ميكشيد.
عشقي در من فرياد.
و ما رؤياهايمان را به هم پيوند داديم.
از حسنك كجايي؟ تا پريا،
از زيرزميني فرهنك تا خيابانها و ميدانها.
شبانه تا سحرگاه  خندديم و رقصيديم.
به انتظار هم اغوشي با أفتاب بهاري.
بهار أمد بعد از آن انتظار طولاني.
و آن تاریکی نفس گير.
اما اين بهار نو،
خزان  ما را باردار بود.
و ما عزيزترين عشاق رفاقت را، 
قربانی بهاري كرديم،
که گلهايش پژمرده بدنيا آمدند.

پاهايم خسته است.
يكروزي نبود.
سردمه، سردمه.
آنرزوها نبود.
سرم گيج ميره.
يك روزي نمیرفت.
چشمايم را ياز ميكنم.
ذرات کریستالی برف،
همچنان سر و صورتم را نوازش می دهد.