Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید

Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید



دنیایی به دور از تعصب، حسادت، تنفر و ناامیدی، این دنیایی است پر از عشق و عشق به انسان. دنیای امید به فردایی بهتر. دنیای تلاش برای بهتر زندگی کردن، برای بیشتر یاد گرفتن. دنیایی آزاد و برابر همچون آمال و آرزوهایم







fredag 24 juni 2011

زیر تیغ اعدام

 زیر تیغ اعدام
فروردین 1384 - منوجهر ماسوری

چهار سال پيش در همچين روزي، قاضي دادگاه بدون توجه به دلايل من براي رد اتهاماتي که شاکي عمومي براي من تدارک ديده بود، حکم اعدام مرا قراةت کرد. يعني 1460 روز و به عبارتي 35040 ساعت و 2102400 دقيقه و 126144000  ثانيه است که من در اين سلول تنگ و تاريک منتظر اجراي حکمم هستم. کلمه اميد اسم رمزي است براي نقس کشيدن، احساس زنده بودن،  زندگي کردن وگرنه ضربه هاي  شلاق زمان از هر شکنجه اي دردناکتر است. ميدوني عزيزم، وحشيانه ترين شکنجه اي که تا به حال  شده ام، چه نام دارد؟ انتظار. انتظار کشنده  به درازاي يک عمر. مهربانم، اينروزها خواستم براي زنده ماندن چنان ضعيف شده است که چند بار به خودکشي فکر کردم.آري  به خودکشي، حتمـا تعجب مي کني و از من انتظار نداري، آري من، مني که بيش از هر چيز زندگي را ارج مي نهم. مني که براي بهتر زيستن، روزگار تو،  بچه ها  و خودم را به سياهي کشاندم. آري نازنينم، کلمه اميد هم ديگر مرا تکان نمي دهد. هر چه هست سکوت است و نجواي دژخينم در باد. مرگ برايم موهبتي است، اگر مرا ياري دهد و در آغوش کشد.


کلمات بالا از نامه اي خيالي، از طرف زنداني خيالي براي نازنييني خيالي است. اما آيا اين از واقعيت تلخ شکنجه انتظار براي افسانه نوروزي،  کبرا رحمانپور و سعيد ماسوري و صدها محکوم به اعدام ديگر، ذره اي مي کاهد؟  تصور کن که در يک چهارديواري تنگ و تاريک که از کوچکترين امکانات رفاهي خبري نيست، چهار سال نشستي و منتظري در يک سحرگاه خفه و مه زده، دژخيمان سياهپوش براي بردنت به پاي چوبه دار، درب سلولت را باز کنند. چهار سال انتظار مرگ آوري که هر ثانيه اش، براي تو سالي است. هر ثانيه اش، فکري تو را مي آزارد. فکر بچه هايت، اگر بچه داري. فکر همسرت، اگر همسر داري. فکر مادرت که اگر هنوز دق مرگ نشده، که چگونه بايد خبر مرگ تو را دوام بياورد. و اگر پدر هنوز عصايش، گامهايش را ياري مي دهد، به چه ستوني تکيه دهد که اين خبر، کمرش را تا نکند. فکرهايت حتي  از شلاق بازجو، آزاردهنده تر است. دلت مي خواهد کله ات را به ديوار بکوبي و خودت را از شر اين فکرها رها کني، اما بيفايده است. تو يک محکوم به اعدام هستي و همه اين شکنجه ها، چاشني حکم مجازات اعدام است.

به راستي اگر چهار تا روانشناس با انصاف از محکومان به مرگ، که منتظر اجراي حکم هستند، يک تحقيقات رواني مي کردند، به چه نتيجه اي مي رسيدند. شايد هم اين تحقيقات شده و من دسترسي به آن ندارم. اما کافي است که هر کدام از ما خودمان را بک هفته جاي اين محکومين به اعدام بگذاريم. خودمان را در يک چهارديواري حبس کنيم. و فقط يک هفته به انتظار اجرا حکم اعدام بنشينيم.  حتي فکر اينکه محکوم به اعدام هستي و بايد يکهفته به انتظار اجراي حکم بماني، مرا ديوانه مي کند تا چه برسد به چهار سال و واقعا منتظر حکم اعدام باشي. بله آسيب شکنجه رواني که يک محکوم يه اعدام در انتظار اجراي حکمش مي شود، وحشيانه ترين، ضد انساني ترين و وحشتناکترين شکنسجه ايست که مي توان تصور کرد. شکنجه اي مدام و هرروزه، شکنجه اي رواني که نه آغازي دارد و نه پاياني.شکنجه اي که  جاي زخمش  بر بدن نمي ماند که حداقل به کسي نشانش دهي. زخمي بر روح و روانت که هر روز خونريزي دارد و کسي را ياري پانسمان آن نيست.

لغو مجازات اعدام يک خواست انساني و شرافتمندانه است. خواستي است که نه خط سياسي مي شناسد و نه مذهب و مليت. خواستي است که بايد براي سلامت آينده جامعه امان بر آن تاکيد کنيم. بسيارند کساني که خواب قتل عام هزاران انسان را در فرداي سرنگوني رژيم اسلامي مي بينند. اينها همان کساني هستند که بعد از تصويه حساب سياسي و اعدام بازمانده گان جمهوري اسلامي، کمر به اعدام و سرکوب مخالفين و معترضين سياسي خود خواهند بست. سکوت امروز ايشان درباره خواست لغو مجازات اعدام، هياهوي فرداي اينان را براي اعدام انسانها متعرض، پنهان مي کند. ضرورت طرح خواست لغو مجازات اعدام نه تنها در امروز ايران حياتي و مهم است بلکه براي  آينده ايراني بدور از قتل و جنايت، سرکوب و اختتاق، زندان و شکنجه، امري حياتي و تعيين کننده  است.

جنايت جنايت

 اعدام دو نوجوان همجنسگرا توسط جمهورى اسلامى، جنايتى است عليه بشريت!
 
جمهورى شکنجه و ترور و سنگسار و اعدام، دو جوان همجنسگرا را به جرم گرايش جنسى اشان، در ملاء عام به دار آويخت. اين عملى جنايتکارانه است که تنها از سران جمهورى اسلامى و همپالگيهاى طالبانيش بر مى آيد. ما مردم نبايد بگذاريم اين جنايت ادامه پيدا کند. اعدام عملى غير انسانى و شنيع است. هيچ احدى حق ندارد به اسم مذهب، مليت، قانون و دولت جان انسانها را بگيرد. مسلم جمهورى اسلامی از براه انداختن مجدد چوبه هاى دار در خيابانها، قصد ترساندن مردم به جان آمده را دارد. قصد دارد مردم متعرض را به خانه ها بفرستد. کارگران را از اعتراض و اعتصاب بازدارد. زنان و جوانان را از مبارزه گسترده اشان دلسرد کند. اما اين جنايات تنها نفرت ما مردم را از رژيم جهل و جنايت افزون تر مى کند. عزم ما را براى به زير کشيدن حکومت زندان و سرکوب محکمتر مى کند. همبستگى ما را گسترده تر و عميقتر مى کند.
 
گرايش جنسى انسانها، امرى خصوصى است. هيچ مرجعى چه مذهبى، غير مذهبى و دولتى حق ندارد در اين امر دخالت کند. مردم حق دارند که به هر انسانى که مايل هستند عشق بورزند و خوشبخت باشند. جمهورى اسلام ضد خوشبختى انسانها است. جمهورى اسلامى پايه اى ترين حقوق انسانها را که مدت زمان طولانى است در بسيارى از نقاط جهان به رسميت شناخته شده است، زير پا مى گذارد.
 
مردم ما، مردمى مدرن، روشن بين و آزاده هستند. اين قباى اسلامى، لباس جهل و خرافه به تن مردم نه تنها برازنده نيست بلکه اصولا تحميلى بيش نيست. جمهورى اسلامى در زاوياى زندگى خصوصى زندگى ما دخالت مى کند. ما چه بايد بکنيم؟ مگر نه اينکه جزء به اعتراضاتمان ادامه بدهيم، چاره ای دیگر نداریم. تنها با اعتراض و همبستگی می توانیم این ماشین جنایت و آدمکشی را متوقف کنیم.

مردم شریف و آ.اده!
جمهوری اسلامی در پایان عمر ننگینش می کوشد با اعدام و سرکوب و شکنجه، مرگش را به عقب بیندازد، ما نباید به وی مهلت جنایات بیشتر بدهیم. کبرا رحمانپور، سعید ماسوری، حجت زمانی و همه زندانیان عقیدتی، سیاسی را باید از چنگال خونیینش بیرون بکشیم. لغو قانون اعدام، آزادی کلیه زندانیان سیاسی خواست انسانی و عمومی همه ما است. این خواست را باید به این رژیم اسلامی تحمیل کرد. این فقط از عهده ما مردم بر می آید. باید متشکل شد و دست به تحصن، اعتصاب و اعتراض زد. این تنها راه موفقیت ما است.

زنده باد زندگی
نابود باد حکومت اعدام

با احترام
منوچهر ماسوری
2005-07-21
manochermasori@yahoo.com

مصاحبه نشریه علیه اعدام با منوچهر ماسوری در باره فستيوال حق زندگى براى همه در ١١ جولاى 2005

مصاحبه نشریه علیه اعدام با منوچهر ماسوری در باره فستيوال حق زندگى براى همه در ١١ جولاى 2005
عليه اعدام: سازمان دادن فستيوال حق زندگى براى همه ايده شما بود. اکنون کميته بين المللى عليه اعدام، ١١ ژوئيه روز جهانى عليه سنگسار، در تدارک برگزارى فستيوال جهانى دفاع از حق حيات ميباشد. به عنوان مبتکر اين ايده ضرورت برگزارى چنين کنفرانسى را چگونه مى بينيد؟
در دنیایی که زندگی انسانها ارزشی کمتر از یک دبه نفت دارد، در دنیایی که قدرتمداران جهان، مستقیم انسانها رابه دار می کشند، در جنگهای قومی و سیاسی، اقتصادی و مذهبی، انسانها را کرور کرور قتل عام می کنند، ضرورت تاکید بر ارزش زندگی، ارزش حق برابر زندگی برای هم انسانها، چند برابر می شود. فقط نگاهی به اوضاع داخلی ایران کنید که چگونه رژیم اسلامی، زن و کودک و پیرو جوان را علنأ، به دار می کشد و زندگی میلیونها انسان را به تباهی می کشد. در همچین شرایطی باید بر حق زندگی برای همه، تاکید کرد، باید با موزیک و رقص و شادی، زندگی را ارج نهاد.
عليه اعدام: سه سوال مطرح ميشود چرا فستيوال؟ چرا براى حق حيات؟ و چرا براى همه؟  فستیوال برای گرامیداشت و ارزشگذاری برای یک فکر انسانی، ایده انسانی، همدردی با قربانیان یک فاجعه و یا یک مریضی مسری مثل ایدز، مرسوم است. در ایران هر ساله فستیوال آدم برفی و جشن بادبادکها، برای تاکید بر حقوق جهانشمون کودکان، سازمان داده می شود. ما هم می خواهیم با این فسیتوال بر حق حیات برای همه انسانها، تاکید کنیم. همانطور که در جواب سؤال اول گفتم، لزوم تاکید بر حق حیات، درتمام دنیا، حس می شود. حق حیات ابتدایی ترین حق انسانی است و باید برای همه باشد، در این دنیای نابرابر، تهیدستان، محرومان از حق حیات کمتر و به بهاتری، برخوردارند تا سرمایه داران و دولتمردان جهان.
عليه اعدام: آيا اين فستيوال يک فستيوال تماما سياسى است يا فرهنگى و هنرى؟ عليه اعدام: موقعيت برگزارى چنين فستيوالهايى در ايران را چگونه ارزيابى ميکنيد؟ چه فرصت ها و چه تهديداتى براى سازمان دادن چنين فستيوالى در ايران وجود دارد؟ بطور مشخص به نظر شما فعالين عليه اعدام در ايران در اين رابطه چه ميتوانند بکنند؟
 این یک فستیوال همه جانبه است، هنری است، فرهنگی است، اجتماعی است و بالطبع با سیاست رسمی مسلط بر جهان در تناقض است، پس به این معنا، سیاسی هم هست. ارزگذاری زندگی نباید هیچ خطری برای کسی داشته باشد و کسی نمی تواند در هیچ جای دنیا شما را به جرم ارزش گذاری زندگی و جش گرفتن حق زندگی، بازخواست کند. در ایران تجربه فستیوال برای تاکید بر حقوق کودکان، وجود دارد. این فستیوال هم چیزی در همین سبک و حتی عمومی تر است. فعالین علیه اعدام با تماس با تمام انجمنهای دفاع از حق کودکان، زنان و کارگران می توانند، در هر محله و شهری این فستیوال را بر حسب امکانات فراهم شده، برپا کنند. مضمون تاکید بر حق زندگی در این فستیوالها به معنای مخالفت با قانون اعدام است. به نظر من در ایران امکان برپایی گسترده این فستیوالها وجود دارد، کافی است که فعالین عرصه حقوق بشر، حقوق کودکان، زنان و کارگران و مخالفان قانون اعدام، آستینها را بالا بزنند.
عليه اعدام: در ساير کشورهاى دنيا اين فستيوال چگونه ميتواند سازمان يابد؟
مسلم در خارج از ایران امکانات بیشتری هست که این فستیوالها به کارناوال رنگارانگ و جذاب تبدیل کرد. هر چه این فستیوالها شادتر، همراه با موزیک و رقص و پایکوبی باشد، بهتر است. باید با تمام فعالین عرصه مختلف حقوق انسانی تماس گرفت و در محلهای مناسب و یا مراکز شهرها، این فستیوالها را برپا کرد.
عليه اعدام: شما نتايج سياسى فکرى و فرهنگى برگزارى چنين فستيوالى را چگونه ارزيابى ميکنيد؟ نتایج سیاسی مستقیم آن این است که دولتهای جهان که ارزشی برای زندگی انسانها قایل نیستند، متوجه خواهند شد که مردم جهان، به خواب نرفته اند و از زندگی اینطور که اینان تبلیغ می کنند، بیزار نیستند و نمی شود به این راحتی جان انسانها را گرفت. دولتی مثل دولت ایران که با یک جنبش قوی علیه اعدام مواجه است، با فشاری وسیع و سراسری مواجه خواهد شد. باید و می توان که این فستیوالها را به یک اهرم فشار به جمهوری اسلامی برای توقف قطار اعدامها، تبدیل کرد. با برپایی این فستیوالها فکر و فرهنگ مسلط بر جامعه که مرگ و نیستی و گریه را تبلیغ می کند، جواب دنداندشکنی از طرفدارن زندگی می گیرد.  
عليه اعدام: با تشکر از شرکت شما در اين مصاحبه

جنبش علیه اعدام، جنبش دفاع از حق زندگی

جنبش علیه اعدام، جنبش دفاع از حق زندگی!
این جنبش کجاست و قدم بعدی چیست؟

منوچهر ماسوری
‏2007‏/01‏/07
جنبش علیه اعدام و جنبش دفاع از حق زندگی، جنبشی است همه گیر و توده ای، این جنبشی است که زندگی را ارج می نهد و مرگ را تقبیح می کند. این جنبش انسانهای عاشق زندگی است. جنبشی است برای حق حیات، برای زنده ماندن و زندگی کردن. این جنبش خنده، شادی، موزیک و رقص است. این جنبش نفس کشیدن در فضای آزاد است.

اگر خبرنگاری می توانست آزادانه در کوچه ها و خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران از مردم،  بپرسید: دوست دارید بمیرید یا زندگی کنید؟ مگر نه اینکه بی تردید اکثریت مطلق مردم جواب مثبت به زندگی می دادند و دست رد بر سینه مرگ می گذاشتند. من اطمینان دارم که اگر خبرنگار فرضی ما سپس می پرسید: نظر شما درباره قانون مجازات اعدام چیست؟ جواب همین تعداد که بر زندگی خندیدند و مرگ را نکوهش کردند، مخالفت با مجازات اعدام خواهد بود.

جنبش علیه اعدام در سالهای اخیر در ایران ابعاد وسیعی به خود گرفته است. برای اولین بار روزنامه ای چون روزنامه اعتماد اعلام می کند که روزانه نامه ها و تلفنهای بسیاری از مردم دارند که خواستار لغو حکم اعدام کبرا رحمانپور و آزادی وی هستند. اگر شما فقط سری به وب لاگهای مردم داخل ایران بزنید، به ابعاد و وسعت این جنبش پی خواهید برد. برای اولین بار در طول تاریخ ایران این تنها گروههای سیاسی و فعالین علیه اعدام نیستند که علیه اعدام فعالیت می کنند. هر جوان خوش ذوقی که یک وب لاگ روی نت فرستاده ا ست، بی شک اولین حرفش دفاع از زندگی و علیه اعدام است.

کمیته بین المللی علیه اعدام، یکی از ستونهای اصلی این حرکت انسانی و توده ای است. اگر چند سالی به عقب برگردید و به تاریخ ننگین جمهوری اسلامی نگاهی بیندازید، روزها، ماهها، و سالهای سیاهی خواهید یافت که هزاران انسان کرور کرور سینه دیوار گذاشته شدند و تیرباران شدند. هزاران انسان بر زنجیر جرثقیلها حلق آویز شدند. تنها صدای علیه این اعدامها  و کشتارها، بخش کوچکی از جنبش ضد جمهوری اسلامی بود. بخشی که به انسان و زندگی انسان، احترام می گذاشت و حق زندگی را اولین و ابتدایی ترین حق انسانها می دانستند.

اکنون این جنبش به مقطعی رسیده است که قادر است از اجرای احکام اعدام ها، جلوگیری کند. محکومان به اعدام و سنگسار را از مرگ برهاند و به زندگی بازگرداند. امروزه  افسانه نوروزی نه یک انسان محکوم به اعدام، بلکه انسان آزادی است که جامعه با چشم احترام به وی نگاه می کند. مردم از دیدن او در کوچه و خیابان و رستوران، خوشحال از زنده ماندن او، زندگی را ارج می نهند و بر مرگ و مجازات اعدام تف می کنند. این جنبش قادر شده است اجرای احکام اعدام کبرا رحمانپور و شهلا جاهد را متوقف کند و ایشان در یک قدمی آزادی هستند. اما آیا این جنبش قادر است که لغو قانون مجازات اعدام را به جمهوری اسلامی تامین کند؟ متاسفانه نه. اما این جنبش بالقوه این توان و امکان را دارد که  این خواست عمومی و انسانی ما مردم ایران را به کرسی بنشاند.

چه باید کرد؟ همانطور که گفتم و حتی نمایند گان جمهوری اسلامی و روزنامه های دولتی و غیر دولتی جمهوری اسلامی به عناوین مختلف اذعان می دارند، جنبش علیه اعدام در ایران بسیار وسیع است. کمپین دفاع از حق زندگی کبرا رحمانپور، بر این ادعا مهر تآیید می گذارد. اما این کافی نیست برای اینکه بتوان جمهوری اسلامی وادار به عقب نشینی بیشتر و در نهایت وادار به لغو قانون مجازات اعدام کرد، باید کارهای بیشتری کرد. باید از نامه نوشتن و تلفن زدن به روزنامه فراتر رفت. باید از جمع آوری امضاٍ علیه اعدام جلوتر رفت. باید از نوشتن در وب لاگها و سایتها پیش تر رفت. باید به این جنبش زندگی داد. به خیابانش آورد. باید این جنبش را به سالنهای سمینار، جشنواره و فستیوال کشاند. باید نام این جنبش به جنبش برای حق زندگی و علیه اعدام، تکمیل کرد. باید انجمن دفاع از حق زندگی سازمان داد. در هر محله، مدرسه، دانشگاه و کارخانه می توان، این انجمنها را به طور علنی تشکیل داد. هیچ قانونی حتی قانون اسلامی جمهوری اسلامی نمی تواند مانع ما از تشکیل این انجمن ها بشود. دفاع از حق زندگی، در هیچ جا جرم نیست. فعالیت های این انجمنها می تواند متفاوت و متنوع باشد. اگر انجمنی توان سازماندهی کنسرت موسیقی برای دفاع حق زندگی دارد، باید بیدرنگ این کنسرت را سازمان دهد. و یا تاتر خیابانی را می تواند شکل داد. تاتری با مضمون ارج گذاری و ارزش گذاری زندگی.  اگر انجمنی توان سازمانده یک سمینار حول موضوع اعدام دارد، چه بهتر که این سمینار سازمان یابد. و حتی اگر انجمنی توان سازماندهی متینگ برای دفاع از حق زندگی دارد، باید آنرا سازمان داد. همه این کارها را می توان کرد و می توان بهتر از این  فستیوال حق زندگی سازمان داد. فستیوالی که همه این  فعالیتها را در بر می گیرد. سمینار و کنسرت و متینگ را می توان تحت عنوان فستیوال حق زندگی سازمان داد. هیچ قانونی مجاز نیست از برگزاری صلح آمیز فستیوال حق زندگی جلوگیری کند. این فستیوال باید با موزیک و رقص و پایکوبی به استقبال زندگی برود. از برگزاری کنسرت تا تاتر و کارناوال، برپایی اجتماع شاد و زنده در کنار رقص و موزیک، باید خرسندی ما را از زنده بودن نشان دهد. باید قدرشناسی  و ارجگذاری ما را از زندگی به نمایش بگذارد. همه این فعالیتها باید علنی و با انعکاس هرچه وسیعتر در رسانه های داخل و خارج صورت گیرد.


 جنبش علیه اعدام برای اینکه بتواند به اهداف خود نزدیکتر شود، برای اینکه بتواند جمهوری اسلامی را گامهای بیشتری به عقب براند و برای اینکه بتوند، لغو قانون مجازات اعدام را جمهوری اسلامی تحمیل کند، باید بتواند همه مخالفان قانون اعدام را به عرصه عمل فعال بکشاند. این یک ضرورت انکار ناپذیر برای ما فعالین چنبش علیه اعدام است. امیدوارم که دست در دست هم بتوانیم به اهداف انسانی جنبش علیه اعدام برسیم. این ممکن است. آستینها را بالا بزنیم و انجمنهای دفاع از حق زندگی و علیه اعدام را تشکیل دهیم.

زنده باد زندگی!
زنده باد جنبش دفاع از حق زندگی و علیه اعدام!

از این فاجعه باید جلوگیری کرد! برای حق زندگی، علیه اعدام

چهارشنبه 6 خرداد 1383

از این فاجعه باید جلوگیری کرد! برای حق زندگی، علیه اعدام! منوچهر ماسوری

خطر اعدام همچنان افسانه نوروزی و کبرا رحمانپور را تهدید می کند. بنا بر مصاحبه وکیل افسان نوروزی با روزنامه اعتماد، تا دو هفته آینده حکم افسانه نوروزی صادر خواهد شد و اگر این حکم از سوی دیوان عالی کشور تایید شود، افسانه به طناب دار سپرده خواهد شد. افسانه شش سال است که کابوس اعدام در سلولش لانه کرده است. شش سال است که افسانه تیزی تیغ اعدام را بر گردن بیگناه خود حس می کند. افسانه به خاطر دفاع از شرف انسانیش، از زن بودنش به اعدام محکوم شده است.
خانواده شوهر کبری خواستار حکم قصاص، (اعدام) کبرا رحمانپور هستند. اجرای این حکم منوط به دستور از سوی شاهرودی شده است. کبرا هم نزدیک به سه سال است که با کابوس دهشتناک مرگ دست و پنجه نرم می کند. فقر و نداری، بی پناهی و بی کسی، جرم کبرای 23 ساله است.
می توان و باید این احکام ضد انسانی اعدام را متوقف کرد!
ما همه مردم شریف و آزاده ایران، مدافعین حقوق بشر و مخالفین قانون اعدام را به اعتراض به این احکام اعدام فرامی خوانیم. گسترش اعتراضات وسیع ما در داخل و خارج کشور می تواند به لغو این احکام منجر شود. در ایران باید، انجمنها و کمیته های دفاع از حق حیات و علیه اعدام را به راه انداخت. انجمنها و کمیته های که فی الحال وجود دارند، می توانند فعالیت خود را گسترش با ابتکارات متنوع گسترش دهند. برای نمونه فستیوال حق زندگی برای همه انسانها، می توان به راه انداخت. هزاران شکل اعتراض به این احکام غیر انسانی را می توان سازمان داد. ساده ترین شکل نوشتن نامه به روزنامه ها و مراکز قدرت در جمهوری اسلامی، و همچنین مراجع و کانونهای حقوق بشر در جهان است. جمهوری اسلامی باید بداند که با یک جنبش عظیم انسانی برای حق زندگی مواجه است.
با احترام
منوچهر ماسوری
2004-05-23
مبارزه برای لغو اعدام در ایران

مردم مخالف نفس وجود مجازات اعدام هستند

دوشنبه 11 اسفند 1382

مردم مخالف نفس وجود مجازات اعدام هستند! منوجهر ماسوري

Manochermasori@yahoo.com

اعدام يکى از شنيع ترين و زشت ترين عمل ضد انسانى است که در طول تاريخ توسط حاکمان و قدرتمدران ابداع شده است. اين يک قتل عمد است که تنها يک مرجع صاحب اميتاز آن است و آنهم دولت است. شکل و شمايل دولت در طول تاريخ متفیر بوده است اما آنچه که مى توان در باره دولت گفت اين است. مرجعى که قدرت سياسى- اقتصادی را در دست دارد. اين مرجع مى تواند، رئيس يک قبيله باشد، شاه يک مملکت و يا دولت يک کشور باشد. آنچه مهم است اين است که قدرت را در دست داشته باشى، ارتش و پليس داشته باشى، ژنران و سرهنگ داشته باشى و وقتى همه اينها را داری، ديگر کسى شما را به خاطر قتل عمد يک انسان، بيگناه، گناهکار، سياسى، جنايتکار، زن، کودک، پير و يا جوان موئاخذه نخواهد کرد.

در رابطه با پرونده کبرا رحمانپور جنبشى علنى شده است که سالهاست دارد عليه مجازات اعدام مبارزه ميکند. جنبشى وسیع از تهران تا قلب اروپا و از سنندج تا قلب امريکا. اين پرونده آدمهای را به هم گره داده است که نقطه مشترکشان مخالفت با حکم اعدام بعنوان يک عمل جنايتکارانه ضد انسانى است. بر طبق گفته روزنامه های داخل کشور، آنها هزاران نامه از مردم سراسر ايران در طول چند ماه گذشته دريافت کرده اند که همگى خواستار لغو حکم اعدام کبرا رحمانپور شده اند. بنظر من خواستاران لغو حکم اعدام کبرا، عميقأ خواهان لغو مجازات اعدام در کشور هستند. پرونده کبرا محملى شده است که مردم انزجار خود را از اين نوع مجازات که خود قتل نفس است، علنى اعلام کنند. من به عنوان انسانى که درگير فعاليت در جنبش عليه اعدام هستم، معتقدم که مردم ما مخالف نفس وجود مجازات اعدام هستند.
پسر عموی من، سعيد ماسوری حدود سه سال است که زير تيغ اعدام است. در خرداد ١٣٨١، بعد از اينکه او حکمش را گرفت، ما کمپين وسيعى برای نجان جان او در سراسر جهان براه انداختيم. علنى شدن کيس او و فشار سازمانهای مدافع حقوق بشر و افکار عمومى باعث شد که اجرای حکم او تعليق شود. اما بر خلاف قولهای کذبى که به پدر و مادر سعید دادند هنوز حکم اعدام او را لغو نکرده اند. همانطور که در نامه پدر و مادر سعيد آمده است، وزرات اطلاعات فشار جديدی روی وی آورده و لغو حکم اعدام را منوط به همکاری و نوشتن توبه نامه نموده است. همين امر باعث شده است که خانواده وی نگران اجرای حکم اعدام وی شوند. اما اخباری که به دست من در دو روز اخير رسيده ا ست حاکى از اين است که تنها خانواده سعيد نيست که نگران هستند بلکه تمامى خانواده های زندانيان سياسى که حکم اعدام گرفته و يا بلاتکليفند دچار اين نگرانى شده اند. شايعه اعدام تعدادی از زندانيان سياسى به خاطر زهرچشم گرفتن از مردم به اين نگرانيها دامن مى زند.

عليه اعدام بخاطر انسانيت!
مردم مبارز، آزديخواه و مدافع حقوق انسانى، يکبار ديگر من شما را به حمايت از کمپين تلاش برای لغو مجازات اعدام، فرا مى خوانم. صدای اعتراض خود را عليه اين مجازات غير انسانى، بلند کنيد. برای سازمانهای بين المللى و مدافع حقوق بشر نامه بنويسيد و تقاضا کنيد که آنان به جمهوری اسلامى در اين رابطه اعتراض کنند.نبايد اجازه داد که جمهوری اسلامى کبرا رحمانپور و هيچ زندانى ديگری را اعدام کند. وقت آن رسيده که برای هميشه مجازات اعدام در ايران لغو شود

اعدام عملی شنیع و ضد انسانی است

پنجشنبه 14 اسفند 1382

چرا مجازات اعدام؟ منوجهر ماسوري


چرا باید مجازات اعدام وجود داشته باشد؟ آیا مجازات اعدام برای جرم خاصى است؟ موافقین مجازات اعدام چه استدلال های دارند؟ چرا مخالفت با مجازات اعدام؟ آیا اگر کسى جنایتى فجیع مرتکب شده باشد، مستحق اعدام نیست؟ قصاص در کجای این موضوع، معنا پیدا مى کند؟ حق خانواده مقتول چه مى شود؟ آیا جنسیت، سن، رنگ پوست، مذهب و نژاد متهم در موضوع تغییری مى دهد؟

یکى از قویترین استدلال طرفداران مجازات اعدام همواره این بوده است که وجود مجازات اعدام در جامعه باعث ترس مجرمین از مرگ مى شود و طبیعتأ جرم کمتری اتفاق مى افتاد. ایشان استدلال مى کنند که مجازات اعدام برای مقابله با جنایت و جنایتکاران ابداع شده است. آیا این استدلال درستى است؟

خوشبختانه هم اکنون در کشورهای بسیاری مجازات اعدام لغو شده است. در اروپای غربى و یا کشورهای بازار مشترک، سالهاست که این مجازات از قوانین کیفری پاک شده است. بیش از نیمى از کشورهای جهان مجازات اعدام را رسمأ از قانون مدنى خویش و یا بطور عملى حذف کرده اند، یعنى اینکه هیچ مورد اعدامى در ده ساله اخیر نداشته اند. در میان کشورهای جهان امریکا و ایران در صدر جدول مدافعان مجازات اعدام قرار دارند. بر اساس گزارش سال ٢٠٠٣ سازمان عفو بین الملل، امنستى، ایران و امریکا جزه هفت کشوری هستند که در میان محکومین به اعدام آنها، جوانان زیر ١٨ سال نیز دیده مى شود. هرچند در امریکا ١٢ ایالت از ٥٠ ایالتهای متحده امریکا، مجازات اعدام را لغو کرده اند اما در ٣٨ ایالتى که هنوز این مجازات وجود دارد، تنها در سال ٢٠٠٣ نزدیک به ٣٦٠٠ نفر محکوم به اعدام شدند. در میان این ایالتها، ایالت تکزاس از همه بدتر است. تحقیقات بسیاری که در خود امریکا در زمینه تاثیر مجازات اعدام بر کاهش جرم و جنایت، صورت گرفته، خلاف نظریه طرفداران مجازات اعدام را ثابت مى کند. نه تنها در امریکا و بویژه ایالت تکزاس، آمار جرم و جنایت کاهش نیافته است بلکه سیری صعودی دارد. متاسفانه سن مجرمین هم بسیار کاهش یافته است و در میان محکومین به مرگ افراد زیر ١٨ سال بسیاری به چشم مى خورد. ٣٦٠ نوجوان در میان کلیه اعدام شدگان در سراسر امریکا، وجود دارد.

در ایران به مراتب وضع بدتر است. جرائم بسیاری است که در ایران با مجازات مرگ روبرو مى شوند. جرائمى که در ببیشتر کشورهای جهان خیلى وقت است مجازات مرگ را در پى ندارند، مانند، جرائم سیاسى، همجنسگرایى، رابطه جنسى خارج از ازدواج و صد البته برای زن و . . . هنوز در ایران با مجازات مرگ روبرو مى شوند. مواردی چون سنگسار به عنوان یک نوع مجازات اعدام، هنوز هم در ایران اتفاق مى افتد. شاید به جرئت بتوان گفت که وحشیانه ترین، ضد انسانى ترین شیوه اجرای حکم اعدام، همین سنگسار باشد. خوشبختانه در سطح ایران و جهان کمپین وسیعى علیه سنگسار در سالهای اخیر از سوی مدافعین حقوق انسانى و فعالین حقوق زنان به پیش برده شده است که موفقیتهای بسیاری نیز کسب کرده است. اما با این حال هنوز این مجازات از قوانین کیفری جمهوری اسلامى ایران حذف نشده است. در ایران همان استدلال یعنى جلوگیری از ابتکار جرم نیز برای دفاع از این نوع کیفر به کار گرفته مى شود. تا جائیکه من بیاد دارم و مى شود به اسناد آنهم در روزنامه های خود ایران، رجوع کرد، تا به حال دهها هزار انسان در ایران اعدام شده اند. بر اساس گزارش سازمان عفو بین الملل در سال ٢٠٠٣ تنها ١١٣ مورد اعدام از سوی مقامات دولتى ایران رسمأ اعلام شده است. که بسیاری از اجرای این احکام علنى و در خیابانها صورت گرفته است. آیا از وقوع جرم کاسته شده است؟ صحفات حوادث روزنامه های داخل کشور جواب منفى به این سئوال مى دهند. فصاص یکى از قوانین اسلامى است که مجازات اعدام را حمایت مى کند. آیا واقعأ اجرا حکم اعدام به خاطر ارضای حس انتقامجویى خانواده مقتول است؟ این دروغى بیش نیست چرا که در موارد بسیاری از حکمهای اعدام در ایران، پرونده قتلى وجود ندارد که اجرای حکم اعدام قصاص آن قتل باشد. مانند اعدامهای زندانیان سیاسى.

اما اگر واقعأ اجرای حکم اعدام برای ارضای حس انتقامجویى خانواده قربانى در موارد قتل باشد، آیا خانواده مقتول با اعدام قاتل، عزیز از دست رفته خود را به دست مى آورند؟ آیا اگر جامعه با خانواده قربانى یک همدردی همه جانبه و انسانى کند و همه لوزام لازم را فراهم آورد که این خانواده بتوانند به نحو بهتری این ضایعه را متحمل شوند و آیا اگر کمک کند که به جای انتقام و اجرای قتل نفسى دیگر، داغدار کردن خانواده ای دیگر، ببخشند و جای خالى عزیز خود را با محبت و عشقى که از اطرفیان و جامعه مى گیرند، پر کنند، حالشان بهتر نخواهد شد؟

چه کسى مستحق اعدام است؟ از نظر من راستش هیچکس، حتى کسى که عمدأ مرتکب یک قتل فجیع شده است. راستش برای من نه نوع جرم مهم است و نه جنسیت، نژاد، رنگ پوست و مذهب مجرم بلکه تنها چیزی که مهم است این است که اعدام هم یک قتل نفس است. و از نوع فجیع ترین آنهم هست که یک مرجع قدرتى به نیابت از جامعه نقشه قتل یک انسان را که "مجرم" خطاب مى شود مى کشد و زمان آنرا هم علنأ اعلام مى کند. وقتى قتل نفس جرم محسوب مى شود. آیا دولت حق دارد آدم بکشد اما شهروندان حق ندارند اینکار را بکنند؟ وقتى دنیای مدرن امروز معتقد است که هیچکس حق کشتن هیچ انسانى را ندارد، پس این هم شامل دولت و مراجع قدرت سیاسى- اقتصادی و مذهبى هم مى شود. به همین دلیل ساده مى توان و باید خواستار لغو مجازات اعدام شد. اما دروغ بزرگ دیگری که قدرتمداران معتقد به مجازات اعدام به مردم مى گویند این است که آنها به اعمال مجازات اعدام عاملین جنایت، دزدی و قاچاق را از بین مى برند. این عوامفریبان هیچگاه به این حقیقت که مجازات شوندگان نه عامل جرم و جنایت در جامعه اند که خود قربانى و معلول مشگلات اجتماعى چون فقر و بیکاری، و تقسیم ناعادلانه ثروت جامعه هستند.

من در این نوشته تلاش کردم سئوالهای کلى و عمومى را مطرح کنم که به نظر خودم در رابطه با بحث مجازات اعدام مهم هستند. این اولین باری نیست که من در باره اعدام مى نویسم. و به خوبى مى دانم که قبل از من هم انسانهای شریف و بزرگ بسیاری در استدلال علیه مجازات اعدام مطالب بسیار مهم و مستدلى را نوشته اند. هدف من در نوشتن این مطالب در رابطه با خواست لغو مجازات اعدام این است که یک بار دیگر افکار عمومى ایرانیان را به این مسئله مهم جلب کنم. و با در نظر گرفتن شرایطى که در رابطه با پرونده کبرا رحمانپور پیش آمده است و با در نظر گرفتن شرایط حساس زندانیان سیاسى در این تحولات و نگراانیهای خانواده های زندانیان سیاسى، نیروهای خود را یکپارچه بسیج کنیم و به رژیم جمهوری اسلامى فشار بیاوریم تا ضمن لغو حکم اعدام کبرا رحمانپور، سعید ماسوری و . . . کلأ مجازات اعدام را قوانین قضایى کشور پاک کند. حتى اگر رسمأ این را اعلام نکند واما موفق شویم که جلوی اعدامها را بگیریم و از این پس هیچکس در ایران اعدام نشود، پیروزی بزرگى نصیب جنبش انسانى، آزایخواهانه و برابری طلبانه مردم ایران شده است