Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید

Welcome to my world/ به دنیای من خوش آمدید



دنیایی به دور از تعصب، حسادت، تنفر و ناامیدی، این دنیایی است پر از عشق و عشق به انسان. دنیای امید به فردایی بهتر. دنیای تلاش برای بهتر زندگی کردن، برای بیشتر یاد گرفتن. دنیایی آزاد و برابر همچون آمال و آرزوهایم







onsdag 13 juli 2011

کودکان خیابانی یا کارگران کوچک خیابانی؟




تاریخ اولین انتشار ۲۰۰۴ میلادی
فرزاد ادیبی (منوچهر ماسوری)

”به قد و قواره اش میآد که 12– 13 ساله باشه، موهای کوتاه، سیاه و صافش به چشمهای درشت و سیاهش، حالتی جادویی داده است. چشمهایش، چشمهای یک دختر است اما لباس و مو و قد و قواره اش، پسرانه است. به طرفم می آید و با لبخندی کودکانه، می گوید: آقا یه آدامس بخر“ با لبخندی به وی نزدیک می شوم و می پرسم، تو، دختری؟ مگه نه ؟، غافلگیر می شود و قبل از اینکه بتواند، فکری بکنه و دروغی سرهم کنه، دوباره می پرسم، مگه نه؟، با خنده ای نمکین می گوید، آره دخترم و بعد شروع می کنه، به تعریف داستان زندگیش“
این بخشی از نامه ای از ایران است. بخشی، تنها گوشه ای از حقیقت تلخی که وجدان بیدار هر انسان شرافتمند را آزار می دهد. کودکانی که باید حیاط مدرسه را پر از هلهله و شادی بکنند، سرگردان خیابانهای پر خطر، به دنبال لقمه ای نان هستند. برخلاف گزارشهای سراپا دروغ مسؤلین جمهوری اسلامی نه تنها برای حمایت و کمک به کودکان خیابانی از طرف دولت کار مهمی نشده بلکه روز به  روز بر تعداد کودکانخیابانی افزوده می شود. آمار دقیقی دردست نیست اما همین آمارها و ارقامی که هر از گاهی به روزنامه ها درز می کند، نشان از تعداد بسیار بالای کودکان خیابانی است.  خبرگزاری مهر گزارش می دهد که شهرداری در روزهای پایانی سال گذشته، بیش از 13 هزار کودک را فقط در تهران، جمع آوری کرده است. این گزارش مدعی می شود که این کودکان سازماندهی شده اند و  امکانات مکفی در اختیار ایشان قرار گزفته است. نگاهی کوتاه به خیابانهای تهران بزرگ، این سؤال را مطرح می کند که اگر همین 13 هزار کودک خیابانی در تهران وجود داشته، پس این هزاران کودک دیگر در خیابانها مشغول کار و خدمت دادن به جامعه هستند، چه هستند؟ آیان اینها هم جزء کودکان خیابانی محسوب می شوند و یا فقط کودکان فراری از شهرستان و کودکان بی سرپرست است که کودکان خیابانی به حساب می آیند؟ طبق این گزارش این 11 هزار نفر از این تعداد از شهرستانها به تهران آمده اند، هزار نفر از کشورهای همسایه مانند افغانستان و پاکستان به ایران آمده اند و  تنها هزار نفر آنان از تهران هستند. نهایتأ این کودکان به اداره بهزیستی تحویل داده می شوند. بهزیستی هم در قدم اول سعی می کند که خانواده های آنان را پیدا کنند و آنان را به خانواده اشان تحویل دهند. و بقیه را نیز در اداره بهزیستی نگهداری می کنند که بر طبق همین گزارش در هر دو شکل آن این کودکان را چند وقت دوباره می توان، در سطح شهر مشاهده کرد.
از پیوستن جمهوری اسلامی هبه مقاوله نامه 182 سازمان بین امللی کار، چهار سال می گذرد. در همین مدت چهار سال تعداد کودکان کار، بویژه کودکان کار خیابانی به نحو چشمگیری افزایش یافته است.
نه شهرداری تهران و نه دولت جمهوری اسلام نه می توانند و نه می خواهند که مشگل کودکان کار خیابانی را حل کنند. چرا؟ به همان دلیلی که جلو کار کودکان را در کارگاههای قالیبافی، کوره پزخانه و شیشه سازی نمی گیرد. این کودکان، کودکان کار خیابانی به بخشی از نیاز جامعه سرمایه داری به ارزانترین شکل آن، خدمت می کند.
بر اساس روزنامه های داخل کشور، کارشناسان اجتماعی جمهوری اسلامی معتقدند که علل اصلی  کار کودکان بخصوص کودکان کار خیابانی را فقر خانواده این کودکان می دانند.
فقر دلیل اصلی کار کودکاه خیابانی به شمار می آید. مسبب فقر، فقر در جامعه و خانواده ها کیست؟ مگر نه اینکه  سیاست ضد انسانی جمهوری اسلامی، سیاستی که در خدمت افزایش سرسام آور سود سرمایه داران بوده است. سیاستی که موجب شده است که دهها هزار کارگر حتی حقوق ماهانه خود را ماهها است که دریافت نکرده اند چه برسد به حداقل حقوق که دولت اسلامی 122 هزار تومان اعلام کرده است و بانک مرکزی جمهوری اسلامی خط فقر را بیش از 300 هزار تومان اعلام کرده است.
کودکان کار خیابانی، بخشی از کودکان کار هستند که بیشتر از هر بخش دیگری در معرض خطرهای گوناگون هستند. از اذیت و آزار جنسی، خشونت بدنی، مبتلا شدن به اعتیاد تا مرگ ، خطرات روزمره ای است که در کمین کودکان خیابانی نشسته است.

انتخابات و دانش آموزان




انتخابات و دانش آموزان! سؤاستفاده از کودکان توسط جمهوری اسالمی!

اخبار روزنامه های جمهوری اسالمی، حاکی از کسادی بازار انتخابات رياست جمهوری دارد. همين کسادی باعث شده است که مسؤلين آموزش و پرورش و ديگر رهبران جمهوری اسالمی و کانديد های رياست جمهوری، بيشرمانه می کوشند که با هزار حيله و ترفند دانش آموزان را به شرکت در انتخابات، ترغيب کنند. به اين تيترها خبری و اخبار چند روز اخير روزنامه های داخل کشور، توجه کنيد.تالش آموزش و پرورش جهت حضور آاثريتي در انتخابات، پانا - تهران : وزارت آموزش و پرورش در آستانه انتخابات رياست جمهوري دوره نهم شيوه نامه انتخاباتي تحت عنوان»تدبير نهم« به مدارس و ادارات تحت نظر خود ارسال ٓارد. به گزارش خبرگزاري ٓاانون دانشآموزي)پانا( اين شيوهنامه به عنوان برنامه عملياتي وزارت آموزش و پرورش در راستاي مشارٓات حدآاثري دانشآموزان در انتخابات 27 خرداد توسط دفتر برنامهريزي امور فرهنگي و مشاوره اين وزارتخانه ابالغ شده است.“ وزرات آموزش و پرورش اسالمی با وقاحت به مسؤلين مدارس بخشنامه می کند که با استناد به قوانين اسالمی رژيم، بايد دانش آموزان را شستشوی مغزی داد و آنان را به هر وسيله ای که شده به پای صندوقها کشاند. به تيتری ديگر در همين رابطه توجه کنيد: دبير ٓال اتحاديه انجمنهاي اسالمي دانشآموزان ٓاشور گفت: نظر سنجي صورت گرفته از دانشآموزان بيانگر حضور
٨٠درصد دانشآموزان درانتخابات رياست جمهوري است اين آقای دبير کل در راستای اهداف اعالم شده وزرات آموزش و پرورش اسالمی، نظر سنجی جعل می کند تا بتواند دانش آموزان، يعنی نوجوانان و جوانانی که بيش از هر قشری، با اين رژيم جنگيده اند را متقاعد کند که همرزمان آنان در انتخابات شرکت می کنند، پس آنها هم بايد در اين انتخابان شرکت کنند. يکی ديگر از اين شعبده بازيها و عومفريبها، حضور کانديدادها در ميان دانش آموزان است. به اين دو تيتر توجه کنيد: استقبال پرشور دانشآموزان از سه نامزد اصولگرا،دانش آموزان عصر ديروز در همايش دانش آموزي آبادگران از احمد توٓالي، محمد باقر قاليباف و محسن رضايي به گرمي استقبال ٓاردند.“
مصطفي معين در ديدار با دانشآموزان اصالحطلب: به گزارش "ايلنا"، مصطفي معين در اين نشست، ضمن ابراز خوشحالي از حضور در جمع دانشآموزان، خطاب به دانشآموزان اصالح طلب گفت: به دوستي با شما افتخار ميٓانم. من هم دانش آموز هستم، هم دانشجو و هم پير. از خدا ميخواهم مرا همواره خدمتگزار شما قرار دهد.“ هر دو جناح رژيم می کوشند که ازکودکان دانش آموز سؤاستفاده کنند. يکی چون رضايی از دانش آموزانی که به قتلگاه جنگ، فرستاده شدند می گويد، ديگری از کودکيش داستانسرايی می کند و يکی چون معين سعی می کند با عجز و التماس، کودکان دانش آموز را به رٔای دادن وادار کند. در بخشنامه وزرات آموزش و پرورش به صراحت آمده است که هدف توجيه دانش آموزان برای شرکت در انتخابات و نجات نظام در اين شرايط حساس و بحرانی است. دانش آموزان ايران مانند دانشجويان، کارگران، زنان و همه اقشار عاصی مردم ايران، از اين رژيم آسييب ديده اند. وضعيت امکانات بد مدارس، نبود امکانات آزمايشگاهی، عدم دسترسی به تکنولوژی پيشرفته، فشار قوانين اسالمی در محيط مدارس، همه اينها عدم توجه سران جمهوری اسالمی را به دانش آموزان و آينده ايشان، نشان می دهد. در بسياری از مناطق از ابتدايی ترين امکان يک مدرسه، مانند ميز و صندلی، دفتر و کتاب و قلم، خبری نيست. برخالف تبليغات تشکلهايی چون جهاد سازندگی، ده ها هزار کودک، اصوأل به مدرسه نمی روند. ويا اينکه مدرسه منطبق بر نياز و استعدادشان وجود ندارد که به در آن شرکت کنند. سؤاستفاده از کودکان دانش آموز در انتخابات، از سوی مقامات جمهوری اسالمی، نشان دهنده دشمنی عميق ايشان با حقوق انسانی کودکان است. رهبران جمهوری اسالم اجازه ندارند که مليونها کودک دانش آموز را بازيچه مضحکه انتخاباتی خود بکنند. بايد از جمهوری اسالمی به خاطر زيرپا گذاشتن حقوق انسانی کودکان در مدت حکومتش، به مراجع بين المللی شکايت برد. برای همين سؤاستفاده اش از کودکان دانش آموز، بايد آنان را به محاکمه کشيد. سؤاستفاده از دانش آموزان در انتخابات اسالمی، ممنوع است!
فرزاد اديبی

روز جهانی مبارزه با کار کودکان

 فرزاد ادیبی(منوچهر ماسوری)
۲۰۰۴ میلادی


۲۴۶ ميليون کودک در دنيا کار می کنند
۷۳ ميليون کودک زير ده سال در جهان کار می کنند
دو و نيم ميليون کودک در اقتصادهای توسعه يافته کار می کنند
دو و نيم ميليون کودک در اقتصادهای در حال گذار کار می کنند
۱۲۷ ميليون کودک در منطقه آسيا و اقيانوسيه کار می کنند
يک ميليون کودک در معادن کوچک کار می کنند
۲۲ هزار کودک هر سال در سر کار می ميرند




دوازدهم ماه ژوئن را سازمان ملل بعنوان روز جهانی مبارزه با کار کودکان اعلام کرده است. ظاهرأ هدف سازمان ملل متوجه کردن جامعه جهانی به آسیبی است که کار کودکان می تواند به روح و جسم آنان برساند.

آمار وحشتناک بالا نه تنها قلب هر انسان را به درد می آورد بلکه، تمام وجود انسان را می لرزاند. 
73 میلیون کودک زیر 10سال، با جسمهای نحیفش به کارهای سخت مشغول هستند. یک میلیون کودک در معادن کار می کنند. کار معدن جزء سخترین مشاغل جهان به شمار می رود که بزرگسالان بیش از 10 تا 15 سال دوام نمی آورند که در معدن کار کنند.
خبرگزاری بی بی سی در گزارشی از یک کودک، یک کارگر کودک دارد“ سودا، کودکی اهل نپال با کار د ریک کارگاه سنگ شکنی سهمی در تامین درامد خانواده خود ایفا می کند. این دختر از 12 سالگی به تهیه مصالح برای احداث جاده در نزدیک خانه اش کمک کرده است“
دستان نحیف و کوچک سودا، از دل سنگ نان خود را با هزار تلاش  یرون می آورد.
خانواده سودا و او جمعأ 20 دلار در هفته، درآمد دارند. او در جواب  سؤال خبرنگار که چرا به انجام این کار خطرناک ادامه می دهی، می گوید: ”چاره ای نیست“.
آیا واقعأ چاره ای نیست؟ آیا واقعأ سازمان ملل علت فقر خانواده سودا را نمی داند. اعلام روز جهانی برای مبارزه با کار کودکان به خودی خود نه تنها بد  نیست بلکه  بهانه ای می شود برای  سازمانها و گروههای مدافع حقوق کودک در جهان که موضوع کار کودکان را که بسیاری از قدرت های حاکم در جهان حاضر نیست، داوطلبانه  پای لغو جدی و عملی  آن برود را به صدر اخبار بکشاند و به این ترتیب افکار عمومی را علیه کار کودکان بسیج کند.
این گزارش می گوید که 246 میلیون کودک در جهان کار می کنند. اگر فرض کنیم که این آمار درست و همین رقم را، رقم واقعی بگیریم، به این معنی است که  روزانه صاحبانه سرمایه، میلیاردها دلار از قبل کار این کودکان سود می برند. اگر فرض کنیم که میانگین  ساعات کار این کودکان، 8 ساعت در روز باشد، جمعأ این کودکان 1968000 ساعت د ر روز کار می کنند. و اگر میانگین حقوق این کارگران خردسال را 10 درصد حقوق یک کارگر بزرگسال بگیرم. روزانه از قبل کار این کودکان کار، مبلغی حدود بیست میلیارد دلار سود به جیب صاحبانه سرمایه و کارفرمایان این کودکان می ریزد. اگر فرض کنیم که صاحبانه سرمایه حداقل حقوق کارگران غرب  را در حق این کودکان کار رعایت می کنند، این کودکان باید 260 روز در سال کار کنند که در کل مبلغ  5200 میلیارد و به عبازتی  حدود 5 بیلیون  دلار، سود به جیب سرمایه داران و صاحبان قدرت در جهان سرازیر می شود. این فقط یک حساب و کتاب تقریبی از سود بیکرانی است که کار کودکان براین دنیای سرمایه داری تهیه می کنند. آیا سازمان ملل از این موضوع بی اطلاع است؟ آیا سازمان ملل نمی داند که دولت امریکا یکی از کشورهای است که با بسیار از مفاد کنوانسیون حقوق کودک که صحبت از ممنوع کردن کار کودکان، می کند، مخالفت کرده است.
بعضی وقتها در رابطه با آمار اصطلاح ، ” آمار خود سخن می گوید“ به کار می رود که فکر می کنم درباره این آمار، کاملأ به جاست.
یک میلیون کودک در معادن کار می کنند. چه مدت زمانی است که این موضوع علنی است و سازمان ملل از با خبر است. چه عکس العملی این سازمان انجام داده است. یک کارگر بزرگسال به سختی می تواند در معدن کار کند. برای کار در معدن، کارگران حقوق اضافه می گیرند، برایبدی محیط کار، کمبود اکسیژن، محدود بودن محیط کار که معمولأ سوراخی است که باید در آن خزید و کلنگ زد. بر اساس تمام این شرایط است که کارگران بزرگسال، حقوق فوق العاده می گیرند و همچنین سالهای زیادی نمی توانند که در معادن کار کنند. انواع مریضی های تنفسی، آسم، سل، سرانجام کار در معادن به مدت طولانی است.
چگونه یک کودک 8-9 ساله می تواند در همچین محیطی کارکند و رشد جسمی و روانی کودکانه اش، آسیبی وارد نشود.
دولت جمهوری اسلامی در سال 1994 به جمع امضاء کننده گان کنوانسیون کقوق کودک پیوست. اما بعد از 9 سال هنوز حتی یک اقدام کوچک هم برای متوقف کردن کار کودکان انجام نگرفته است. خبرگزاری بی بی سی در گزارشی می نویسد، هر تلاشی که در این 9 سال برای متوقف کردن کار کودکان از سوی گروهها و انجمنهای مستقل مدافع کودک که صورت گرفته است، در نیمه راه توسط مجلس اسلامی و شورای نگهبان اسلامی، متوقف شده است. حتی طرح های نیمبند، نمایند ه گان مجلس دراین رابطه ، بی جواب مانده است.


پرسش و پاسخ با فرزاد ادیبی

رفتار با کودکان

پرسش و پاسخ با فرزاد ادیبی

با سلام مادر دو فرزند هستم. پسری هفت ساله دارم که به شدت از دکتر، بیمارستان و هرگونه درمانگاه وحشت دارد. آخیرین بار چند هفته پیش بود که در بازی فوتبال در کوچه امان، دستش شکست و مجبور شدیم او را به بیمارستان ببریم. از زمانی که به بیمارستان رسیدم او جیغ زد، فریاد کشید تا زمانی که از بیمارستان بیرون آمدیم. من نمی دانم که چگونه باید با وی برخورد کنم. به نظر شما  چه باید کرد؟
فرزاد ادیبی: ضمن تشکر از تماس شما با نشریه باید بگویم که این موضوع را من می توانم در دو سطح، یعنی سطح عمومی و در باره همه کودکان و هم در سطح ویژه تری که کودکانی معینی را شامل می شود که امکان دارد کودک شما هم از این دسته باشد، توضیح دهم.
اگر در رفتار کودکان خود کمی دقت کنید، خواهید دید که وقتی کودک  مشغول بازی است و شما بی خیر وی را برای شام خوردن فرا می خوانید، کودک در وحله اول گیج می شود، از یکطرف میل ادامه بازی را دارد و از طرف دیگر، گرسته است و یا میل دارد که حداقل ناخنکی به شام بزند. کودک دراین حالت نمی تواند
تصمیم بگیرد و معمولا، مکث می کند. بخشی از این کودکان، ناراحت می شوند، عصبی می شوند و حاضر نیستند که بازی را قطع کنند و به سر میز شام بروند. فکر نمی کنم هیچ کودکی از قطع بازیش خوشحال شود و به هوا بپرد و  بگوید: آخ جان از شر بازی کردن خلاص شدم. برعکس کودک حاضر است از هرچی بزند ولی بازیش را قطع نکند.
بهترین حالت برای کودکان این است که از قبل به آنها اخطار داده شود که تا نیمساعت دیگر غذا حاضر می شود و یا ما پارک را ترک می کنیم، بهتر است بازیت را تمام کنی. به اینگونه وقت کافی در اختیار وی بگذاریم که بتواند، بازیش را تمام کند و در طول این نیم ساعت به این فکر که قرار است بازیش قطع شود، خو بگیرد. معمولآ کودک مفهوم نیم ساعت را متوجه نخواهد شد که دقیقآ چقدر زمان است ولی کاملآ می فمهد که یک مدت زمان معین در اختیار دارد که می تواند بازیش را انجام دهد و سپس با خیال راحت و بدون نگرانی از اینکه بازیش نیمه تمام مانده است، پارک را ترک کند و یا برای شام خوردن برود. یکی دیگر از روشهای که می تواند به کودک کمک کند که فشار قطع بازی را برای خودش جا بیندازد و حل کند این است که اگر امکان دارد که کودک بازیش را بعد از شام و یا روز بعد ادامه دهد، به او خبر دهیم که وی این شانس را دارد که بازیش را در زمانی دیگر ادامه دهد. البته بشرطی که به قولمان وفا کنیم و کودک ما را  به عنوان، بدقول و یا دروغگو  شناسایی نکند.
این بحث را متاسفانه نمی توانم به خاطر کمبود جا در این شماره تمام کنم، ادامه بحث را به شماره آینده موکول خواهیم کرد. ما منتظر پرسشهای بیشتری از سوی شما هستیم.  ادامه دارد...

نقش بازی در زندگی و رشد کودک

رفتار با كودكان


كودكان مقدمند: اطلاعات کودکان درباره سکس چقدر باید باشد؟  در رابطه با جنسیت کودکان، سکس و آمیزش چه اطلاعاتی و چه موقع مناسب است به کودک داد؟ آموزش سکس در مدارس باید چگونه باشد؟
فرزاد ادیبی: بطور عمومی باید بگویم که متاسفانه در ربطه با سکس حرف زدن در حضور کودکان در مدارس و یا خانه، ممنوع است. شاید در خیلی از کشورها مثلآ کشورهای اروپایی این ممنوعیت در هیچ کجای قانون به آن اشاره نشده باشد اما قانون نانوشته ای وجود دارد که حرف زدن در این باره را ممنوع می  کند. بسیاری از پدران و مادران و همچنین معلمین و کارشناسان تعلیم و تربیت خود را ناخواسته و ناآگاهنه سانسور می کنند. اما کشورهایی هم هست که  قانونآ ممنوع است و اجازه نیست که در مدارس و مهد کودک ها در باره سکس برای کودکان حرف زد و به آنان اطلاعات داد. همچنین در همه دنیا پدران و مادران و همچنین مسؤالین امور تعلیم تربیتی وجود دارند که معتقدند نباید اطلاعاتی در باره سکس در اختیار کودکان قرار داد. در کشور سوﺌد سکسولژی یکی از درس های مدارس است. اما در همین حد می ماند. یعنی اینکه در حد اطلاعات دادن در رابطه با آمیزش جنسی، عادت ماهانه دختران و چگونگی  استفاده از کاندوم، می ماند. یعنی بحث و تبادل نظر در باره سکس و نقش آن در زندگی انسان، کمتر اتفاق می افتد. بسته به نظر شخصی معلم ممکن است بحثی واقعی و مفید در بگیرد. این بحث اما در مهد کودک اصولآ نیست. و اگر پداگوگ با سؤال کودکان مواجه نشود، بحثی در این باره نخواهد کرد. چند ماه پیش در مجله ماهانه کارشناسان تعلیم و تربیت بحثی در گرفته بود که چگونه می توان این تابو را در مدارس و حتی مهد کودک ها شکست که بتوان بطریق علمی و آگاهانه ای این بحث ها را به پیش برد. یک موج مقاومت در برابر این بحث  هست که مخالف بحث آزاد در مدارس و مهد کودک درباره سکس است. یکی از از دلایلی که از طرف مخالفین مطرح می شود این است که کودکان خرد سال نمی فهمند سکس چیست و
درباره سکس حرف زدن، به آنها آسیب خواهد زد. این مخالفین درنظر نمی گیرند که در هر سن معینی کودکان سؤالهای معین و مشخصی در باره سکس، جنسیت خود، شکل آلت تناسلی خود و روابط آمیزشی پدر و مادر خود دارند که باید بر حسب همین سؤالهای کودکان، باید به آنها اطلاعات داد. شیوه اراﺌﮫ مطلب بر اساس سن کودکان است. باید توجه کرد که از چه کلماتی استفاده می کنیم.
در جوامعی مانند ایران، قضییه بسیار متفاوت است. قوانین اسلامی از یکسو و سنتهای عقب افتاده جامعه از سوی دیگر مانع اطلاعات دادن به کودکان درباره سکس بطور کلی است. کودکان، نوجوانان و جوانان در کشوری مانند ایران، بر حسب امکانات خود و منابع پیرامونی خود، جواب سؤالهای خود درباره سکس جستجو می کنند. این که این جوابها درست است و یا حداقل مناسب است، بحثی دیگر است. در ایران نه تنها حرف زدن درباره سکس تابو است بلکه جرم هم دارد. قوانین اسلامی مانع بزرگی در برابر آگاهی جامعه بطور کلی و کودکان و نوجوانان درباره سکس است. با این مقدمه سعی کردم بحث را باز کنم. در شماره بعد جواب سؤالها را بررسی خواهیم کرد. 

پیام به برگزار کننده گان 8 مارس 1385

پیام به برگزار کننده گان 8 مارس 1385!

شعارهای "لغو مجازات اعدام و سنگسار" و "آزادی زندانیان سیاسی" را، را فراموش نکنید!

عزیزان، فعالین و سازماندهند گان مراسمها و تظاهراتها 8 مارس!


ما در شرایطی می رویم مراسمها و متینگهای 8 مارس 1385 را برگزا کنیم که در کنار خطر جنگ، سرکوب جنبشهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه دانشجویان، کارگران، معلمان، پرستاران و زنان همچنان به صورت گسترده از سوی جمهوری اسلامی انجام می شود. صدها فعال دانشجویی، کارگری و زنان هر روزه در بیدادگاهای اسلامی محاکمه و زندانی می شوند. در کنار این سرکوبها دادگاهای رژیم همچنان به صدور احکام احدام برای فعالین سیاسی و همچنین قربانیان جامعه که بر بستر نابرابریها، فقر، گرانی و بیکاری درجامعه به قاتل تبدیل شده اند،مشغول است. بخش وسیعی از این احکام اعدام گریبانگیر زنانی مانند کبرا رحمانپور، شهلا جاهد، ملک قربانی و فاطمه حقیقت پژوه شده است که خود قربانیان جامعه هستند. دلآرا دارابی و ده ها دختر جوان دیگر را هم می توان به این لیست اضافه کرد. احکام سنگسار مشخصآ برای سرکوب و به قید کشیدن زنان جامعه در دستور جمهوری اسلامی است. سنگسار یکی از وحشیانه ترین مجازات تاریخ است که علیه آزدیخواهی و برابری طلبی زنان از سوی ارتجاعی ترین قدرتهای مذهبی مانند اسلام، مورد استفاده قرارگرفته است.

یکی از شعارهای اصلی شما در 8 مارس امسال، مانند سالهای اخیر، "نه به حجاب" است. به نظر من این نه تنها یکی از شعارهای اصلی و محوری جنبش برابری طلبانه و آزادیخواهانه زنان جامعه است بلکه این باید یکی از شعارهای جنبش آزادیخواهانه مردم ایران باشد. این شعاری است که ریشه های سرکوب، تحقیر و تحمیق زنان را نشانه می رود. این شعاری است که ارکان جمهوری اسلامی را به لرزه درمی آورد. این شعاری است که نه تنها اکثریت مطلق زنان  جامعه را با خود دارد بلکه بخش وسیعی از مردم مترقی و امروزی جامعه را بسیج می کند. من معتقدم که این شعار یکی از پاشنه های آشیل جمهوری اسلامی است. نقطه ضعفی است که رژیم از آن رهایی ندارد. رژیم دیگر توان مقاومت در برابر "بی حجابی" را ندارد. هرچه جنبش "بی حجابان" قویتر می شود، رژیم ضعیفتر و ضعیفتر می شود. نگاهی به نحوه لباس پوشیدن دختران و زنان جامعه ایران خود بیانگر این واقعیت است که زنان ایران وقعی به سخت گیریهای رژیم در باره حجاب اسلامی نمی گذارند.

همچنین من فکر می کنم که یکی دیگر از پاشنه های آشیل جمهوری اسلامی، احکام اعدام و سنگسار است. در واقع باید گفت که قوانین قصاص و اعدام و سنگسار در کنار قانون حجاب اسلامی، هویت اصلی جمهوری اسلامی را تشکیل می دهد. برای همین هم است که مبارزه علیه حجاب، سنگسار و اعدام، بسیار مهم است. در دنیا جمهوری اسلامی به  عنوان حکومت اعدام و سنگسارشناخته شده است. تنها به خاطر همین موضوع از نه تنها از سوی افکار عمومی مردم دنیا و مدافعان حقوق انسانی زیر فشار عظیمی است بلکه ازطرف بخش مهمی از دولتهای جهان، زیر فشار است. در یکی از روزنامه ها جمهوری اسلامی، یک حقوقدان به دولت اسلامی پیشنهاد می کند که یک فکری برای حل مشکل اعدامها بکند، چرا که این موضوع باعث شده است که در تمام دنیا علیه ما موضعگیری کنند و داﺌم زیرپا گذاشتن حقوق بشر توسط حکومت اسلامی را گوشزد کنند. (نقل به معنی) خود رهبران حکومت هم به این موضوع پی برده اند که قانون مجازات اعدام و سنگسار، وزنه سنگینی است که پایه های رژیم را دارد به قعر اقیانوس می کشد. اما دقیقآ، همانطور که نمی توانند "حجاب اسلامی" را نفی کنند و زیرش بزنند و تسلیم "بی حجابان" شوند، نمی توانند هم قانون قصاص اسلامی اشان را نفی کنند. به همین دلیل ساده که زندگی و مرگ جمهوری اسلامی به این دو موضوع گره خورده است. اگر رژیمی اصول هویتیش را نفی کند، دیگر نمی تواند به بقایش ادامه دهد.

در کنار این دو جنبش عظیم، جنبش "علیه حجاب" و جنبش "علیه اعدام"، جنبش "آزادی زندانیان سیاسی" را داریم که به همان اندازه قوی است و به همان اندازه، یکی از نقطه ضعفهای اصلی جمهوری اسلامی را نشانه می رود. جمهوری اسلامی در طول حیات خود، کوچکترین گذشتی در مقابل مخالفان سیاسی خود، نداشته است. جمهوری اسلامی حتی به منتقدین صفوف خود که سیاستهایش را به زیر سؤال می برند هم رحمم نمی کند و جواب آنها را با زندان و شکنجه می دهد. جمهوری اسلامی در طول عمر 27 ساله اش ده ها هزار زندانی سیاسی را به جوخه اعدام سپرده است. هزاران فعال سیاسی، نویسنده، هنرمند، فعال دانشجوی و کارگری را، سربه نیست کرده است. شعار "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" مزین کننده هر تجمع، تظاهرات و متینگ علیه جمهوری اسلامی در ایران و خارج ایران، است. در دنیا صدها سازمان و گروه مدافع حقوق بشر، سازمان ملل و ده ها پارلمان و دولت، جمهوری اسلامی را به خاطر سرکوب مخالفان سیاسی خود، مورد انتقاد و سرزنش قرار داده اند.


پس در کنار شعار "نه به حجاب" شعارهای "نه به اعدام و سنگسار" و "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" را حتمأ باید با خود داشت و آنها را فریاد کرد. عاجل ترین خواستمان در رابطه با زندانیان سیاسی، آزادی بی قید و شرط و فوری احمد باطبی است. مردم ایران و بویژه جنبش آزادیخواهانه وبرابرطلبانه زنان، باید در کنار خانواده احمد باطبی باشند و بهمراه ایشان، آزادی وی را خواستار شوند. افکار عمومی بین المللی و نهادهای مدافع حقوق انسانی در جهان، در کنار ما هستند و خواهند بود و از این شعارها و خواسته های ما دفاع خواهند کرد.

با احترام
منوچهر ماسوری
کمیته بین المللی علیه اعدام
‏2007‏/03‏/01

عشق هیچ مرزی نمی شناسد!


 ترجمه سخنرانی منوچهر ماسوری در میتینگ اعتراضی به سنگسار دعا!


امروز دوازدهم ماه می در میدان مقابل پارلمان سوﺌد یک میتینگ اعتراضی به دعوت تشکل "پلا و فادیمه را هرگز فراموش نکن" با مسؤلیت سارا محمد، علیه قتل دعا برپا شد. دعا دختر 17 ساله ای که به جرم عشق به جوانی خارج از فرقه مذهبی خانواده، درخیابان شهر موصل یکی از شهرهای کردستان عراق، وحشیانه و بیرحمانه سنگسار شد. کمیته بین المللی علیه اعدام و سنگسار ازاین اعتراض حمایت و در آن شرکت کرد. تشکل پلا و فادیمه از مینا احدی سخنگو و هماهنگ کننده کمیته رسمآ دعوت کردند که در این میتینگ سخنرانی کنند اما متاسفانه سفر مينا احدي به دلايل امنيتي  به استکهلم ميسر نشد. منوچهر ماسوری مسؤل تشکیلات کمیته به نمایندگی از کمیته شرکت و سخنرانی کرد که متن ترجمه سخنرانی وی را در زیر ملاحضه می کنید.

خلاصه متن سخنرانی منوچهر ماسوری:

با سلام و خوش آمد گویی به شما حاضرین. من فکر می کنم سنگسار وحشتناکترین روش برای کشتن کسی است. متاسفانه باید گفت که دعا اولین قربانی قتل ناموسی نیست. هر روزه ده ها دختر و زن جوان در جهان  مورد خشونت ناموسی قرار می گیرند. اینان قربانیان یک تفکر ارتجاعی و ضد انسانی هستند که تعلق به دوره بربریت دارد. این جنایات تنها درکردستان، ایران، افغانستان و پاکستان صورت نمی گیرد بلکه متاسفانه در همین اروپا و همین کشور سوﺌد هم اتفاق می افتد. همه ما قتل فادیمه، پلا، سارا و عباس رضایی را و ده ها دختر و پسر دیگر را به یاد داریم. 

زمینه قتل های ناموسی معجونی است از تعصب مذهبی و تعصب سنتی است که با عقاید ضد زن جامعه عجین شده است. قاتلین معمولآ پدر، مادر، برادارن و خواهران و یا فامیل نزدیک قربانی هستند. در مورد جنایتی که در موصل اتفاق افتاده و دعا را آنچنان ضد بشری به قتل رسانده اند، موضوع فرق می کند. این اتفاق در خیابان و در حضور مردم و پلیس و قدرت محلی اتفاق افتاده است. و این به این معنی است که چنین جنایتی تنها در کشور و منطقه ای ممکن است اتفاق بیفتد که قدرت حاکم، قانونآ و یا عملآ از این جنایت حمایت مي کند. مانند ایران که قتل ناموسی قانونی است و تحت عنوان "رجم" سنگسار اجرا می شود. این جنایت قانونی است و در قانون اسلامی جمهوری اسلامی آمده است. هم اکنون 8 زن و یک مرد که به جرم سکس خارج از ازدواج به سنگسار محکوم شده اند، در زندانهای جمهوری اسلامی به انتظار اجرای حکم خود نشسته اند. پس باید گفت که این تنها خانواده دعا نیستند که در ارتکاب این جنایت مقصر هستند بلکه قدرت حاکم در کردستان عراق هم به همان اندازه مقصر است و باید از طرف ما و ارگانهای بین المللی مورد بازخواست قرار بگیرد.

سنگسار يک وسيله مهم در دست اسلام سياسي و جريانات اسلامي براي ايجاد وحشت در جامعه است و بايد مورد اعتراض بين المللي قرار بگيرد.
دنیا نباید در مقابل این جنایت سکوت کند و باید عکس والعمل بسیار شدیدی نشان داد. این یک قتل ناموسی معمولی که در چهارچوب یک خانه اتفاق می افتد نبود. ما انسانهای مدرن و سکولار دنیا تحمل حتی یک قتل ناموسی را نداریم. و بدتر از آن قتل ناموسی که توسط یک دولت و یا در حمایت یک دولت اتفاق بیفتد. حقوق بشر یک حق جهانی است و همه قدرتها باید به آن احترام بگذارند. به نظر من این ممکن است اگر ما همه با هم عکس العمل نشان دهیم و ساکت ننشینیم. ما باید با تمام قدرت تاکید کنیم که حتی سر سوزنی تحمل این جنایات را نداریم.
ما هیچوقت دعا، این دختر جوان و عاشق را فراموش نخواهیم کرد. عشق هیچ مرزی را نمی شناسد.



کمیته بین المللی علیه اعدام
‏‏2007‏/05‏/21

تقلیل حکم اعدام سعید ماسوری به حبس ابد!


تقليل حکم اعدام سعيد ماسوری به حبس ابد! احکام اعدام کليه زندانيان سياسی بايد لغو شود! منوچهر ماسوری
قبل از هر چيز از کليه گروه ها، احزاب و سازمانها و افرادی که در راه نجات جان سعيد ماسوری تلاش کردند، صميمانه تشکر و قدردانی می کنم. در تاريخ بيست و هشت خرداد ۸١ من اولين نامه ام را خطاب به مردم ايران و جهان، انتشار دادم. متن اين نامه پيوست است. کمتر از چند هفته هزاران انسان شريف و صد ها گروه و سازمان از کمپين دفاع از جان سعيد دفاع کردند. از ايران، انگليس، سوﺌد تا کانادا و آمريکا انسانهای که نقطه مشترکشان دفاع از حقوق انسان و مخالفتشان با مجازات اعدام بود، به اين کمپين پيوستند. و در کمتر از چند ماه جمهوری اسلامی عقب نشينی کرد و اجرای حکم اعدام سعيد را متوقف کرد.
مردم شريف و آزاده!
گروه ها، احزاب و سازمانهای مدافع حقوق انسانی!

حکم اعدام سعيد تقليل يافت اما هنوز زندانيان سياسی بسياری هستند که همچنان در بيم و هراس اعدام به سر می برند. احکام اعدام همه زندانيان سياسی سريعآ بايد لغو شود. خانواده های زندانيان سياسی همگی نگران سرنوشت فرزندان خود هستند. بايد به اين نگرانی پايان داد و سايه نابودکننده مجازات اعدام را از بالای سر زندانيان سياسی کنار برد. ما همچنان در کنار خانواده های ديگر زندانيان سياسی برای آزادی کليه زندانيان سياسی تلاش زندانيان سياسی آزاد بايد گرددند. اين خواست مردم ايران است. اين خواستی که به صورت شعار در کليه اعتراضات بخشهای مختلف مردم ايران خودش را نشان می دهد. سعيد ماسوری و کليه زندانيان سياسی بايد فورآ آزاد شوند. جمهوری اسلامی را بايد بيش از اين عقب راند و آزادی کليه زندانيان سياسی را با اتکا به جنبش های اعتراضی مردم به حکومت تحميل کرد. ۱۰ اکتبر روز جهانی عليه اعدام در راه است، دست در دست هم و با پيوستن به کمپين "ائتلاف جهانی عليه مجازات اعدام" می توانيم فشار بين المللی بيشتری را برای لغو مجازات اعدام درجهان و ايران به قدرتهای جهان بياوريم.
در پايان به مردم ايران، سازمانها، احزاب و گروه های مدافع حقوق بشر و همه انسانهای شريفی که برای لغو مجازات شنيع و ضد انسانی اعدام تلاش می کنند، به ويژه کميته بين المللی عليه اعدام و سخنگوی اين کميته مينا احدی اين پيروزی را تبريک می گويم و ضمن تشکر فراوان آرزوی موفقيت های بيشر برای جبهه انسانيت عليه بربريت دارم.